انجمنهای فارسی اوبونتو
جامعه کاربران => کافه اوبونتو => نویسنده: silica در 30 بهمن 1388، 12:30 بظ
-
الف - چرا از ویندوز به لینوکس مهاجرت کردید ( دنبال چه هدف یا برنامه ایی بودید ) ؟
ب - چه مدت طول کشید تا به طور کامل به لینوکس عادت کنید و با آن راحت باشید ؟
ج - بعد از طی این مدت و تحمل سختیها آیا از لینوکس لذت میبرید و انتظارات شما را براورده کرده است و ارزش این مهاجرت را داشته است ؟
د - آیا مهاجرت یک نفر از یک کشور توسعه نیافته و یا در حال توسعه ، به یک کشور توسعه یافته را میتوان مثل مهاجرت از ویندوز به لینوکس تشبیه کرد ؟
-
۱- به عنوان یک نوجوان علاقمند به هک، لینوکس رو دیدم و به نظرم توش چیزهای زیادی برای یادگرفتن بود و در نتیجه اومدم لینوکس
۲- از لحظه اول توی لینوکس خودم رو بیشتر توی خونه احساس می کردم تا توی داس یا ویندوز
۳- بدون شک. سختی ای هم نکشیدم
۴- اگر منظورت رسیدن به آزادی های بیشتر یا امکانات موجود بیشتر یا سر و کله زدن کمتر با چیزهای بی ربط برای کارهای روزمره است آره. اگر منظورت اینه که همونطوری که غرب از شرق «جلوتر» است، لینوکس هم از ویندوز «جلوتر» است؛ نه. شرق رو می شه ساخت ولی ویندوز رو نه. شرق چیزهای ارزشمندی داره که می شه عاشقون بود ولی ویندوز نه. از یک نظرهایی ویندوز بیشتر شبیه غرب است تا لینوکس. ویندوز توسط شرکت های بزرگ اداره می شه، توش اراده کمتری برای تغییر هست، وضع موجودش توسط اکثر آدم های ساکن اش پذیرفته شده و اینجور چیزها به ویندوز می خوره تا به لینوکس.
-
1.به طور کامل مهاجرت نکردم ولی دوست داشتم ببینم چه جوری که نمک گیر شدم.(کلا یه چیز دیگس)
2.فکر کنم مادرزاد لینوکسی بودم ;D(شوخی کردم)،خیلی کم در حد چند رو یا یکی دو هفته
3.من از همون سختی هاش لذت بردم وکماکان میبرم،اره به نظرم ارزششو داشت
4.ببخشید به اینجا که رسیدم نظراتم تموم شد اعلان میرم ار بقالی سر کوچه بخرم ;)(بعد اینکه نیم کیلو نظر خریدم میگم)
-
الف.آزادی،تغییر و خیلی چیزای دیگه که تا فردا صبح باید بشمارمشون
ب.خیلی.5 الی 6 ماه.(کسی نبود که کمکم کنه. مجبور بودم خودم بشکافمش.)
پ.100٪. اگر لذت نمیبردم نمیموندم.
ت.موافق نیستم.
-
فقط ب رو جواب میدم) حدود ۶ ماه البته با کمک همین فروم. بعد از اونفقط سیستم رو انگول میکردم. بعد از ۱.۵ سال اینقدر در خودم توانایی دیدم که رفتم سراغ بقیه توضیع ها از جمله فری بی اس دی و یا سنت او اس و ... الانم اوپن زوزه و شک نکن الان در لذت و شادی از این کارم غرق شدم
-
۱- من همیشه دنبال تغییر بوده و هستم و با تغییر و تحول بیاندازه موافقم. لینوکس با تغییراتی که نسبت به ویندوز داره و چون طوری هستش که میشه هر تغییری رو توش داد من دوسش دارم.
۲- با این که زیاد با لینوکس کار (انگولک) میکردم +کمی فرصتم چند ماهی طول کشید تا بتونم گلیمم رو از آب بکشم بیرون.
۳- من از تغغییر خوشممیاد و لینوکس نوعی تغییر بود برای من پس برای من ارزشمند بوده. -البته بدون ویندوز نمیتونم کارامُ پیش ببرم.
۴- به نظر من حتی لینوکس از جهاتی پیشرفته تر از ویندوز هستش.
-
۱- بعد از خوندن مقالات (http://wiki.ubuntu-ir.org/WhyGNU) استالمن تصمیم گرفتم، از گنو/لینوکس استفاده کنم. من به شخصه هیچ کمبودی در ویندوز احساس نمیکردم حتی هیچ مشکلی هم با ویروسها که خیلی از دوستان دارند، نداشتم. البته این رو بگم موقعی که با ویندوز کار میکردم هیچ اطلاعاتی از گنو/لینوکس و فلسفه آزادیش نمیدونستم اما همیشه بهترین برنامهها برای من از نوع اپن سورسش بودند که همیشه در ویندوز از اونا استفاده میکردم.
۲- از همون اول من با گنو/لینوکس راحت بودم به خاطر اینکه اینقدر مستندات قویای داشت که با یک دور خوندن تمام مشکلاتم حل شد. شاید دلیل دیگش استفاده از نرمافزارهای آزاد در ویندوز بود (که اون موقع خوده من هم نمیدونستم این برنامهها آزاد هستند) مثلا من در ویندوز از برنامههایی مثل OpenOffice، Pidgin، firefox، thunderbird، Vuze، 7zip استفاده میکردم
۳- هیچ سختیای درکار نبود، قطعا برای من کار کردن در دنیای آزاد، لذت بخش است.
۴- به نظر من اینجور تشبیه کردن اصلا درست نیست، در این دنیا افرادی هستند که آزادی رو دوست دارند و دوست دارند بقیه هم از آزاد بودن لذت ببرند و هیچ ربطی به اینکه طرف غربی باشه یا شرقی نداره. در دنیای آزاد، جایی برای کسانی که تشنه بدست آوردن قدرت برای کنترل کردن یک عده آدم هستند، نیست.
الان که به چند سال پیش نگاه میکنم، میبینم که شرکتهایی نظیر مایکروسافت چقدر وقت من رو با باگهای مسخرهای (به خاطر این باگها باید ویندوز عوض میکردی) که در برنامههاشون بود، تلف کردند. یکی از چیزای جالبی که در دنیای آزاد باهاش مواجه شدم این بود که افراد در دنیای آزاد به هدف نگاه میکنند و هیچچیز رو غیرممکن فرض نمیکنند.
-
الف) برای استفاده از امکانات بهتر و فعالیت در بازار مناسب لینوکس و متن باز (بعدها فهمیدم آزادی یعنی چی و ...)
ب) یه مدت زیادی لینوکس روی سیستمم بود ولی ازش استفاده نمیکردم (نمیتونستم، بخاطر مشغله کاری و ...) ولی به محض اراده کردن وارد لینوکس شدم و در عرض یکی دو هفته تمامی ملزومات کارام رو روی لینوکس راه انداختم و دیگه به ویندوز بر نگشتم! (شاید تو این ۲سال اخیر نهایت ۵بار ویندوز رو بالا آورده باشم)
ج) شدیداً، تازه علاوه بر اون با چیزایی آشنام کرد که واقعاً مسیر زندگیم رو تغییر داد (زندگی کاری)
د) با جادی مموافقم تو این زمینه!!!
-
با سلام
۱- نمیونم کجا یا کی بود اما میدونم با شنیدن از نرمافزار آزاد و آزادی درونش بود . کلا من طرفدار علم آزادم برای همین کلا گیر دادم به گنو .
۲- اگر ۸ سال باشه که گنو رو میشناسم ، تقریبا ۶ سال طول کشید تا کلا از ویندوز جدا بشم (یعنی تمام نیازم رو با گنو برطرف کنم)
۳- این سوال برای من خیلی سخته . رک بگم از لینوکسیها و اونهایی که هی میگن منبعباز و به نرمافزار آزاد فقط به چشم یک فرصت طلایی برای کاسبی نگاه میکنن اصلا خوشم نمیاد . من با گنو راحتم اما با اغلب کاربراش نه ، هنوز آزارم میدن .
۴- از نظر من «هر کجا بروی آسمان همین رنگ است» (سیاه) . آزادی واقعی رو در هیچ کجای این دنیا پیدا نمیکنم ولی تا آخر «یک انقلابی در راه آزادی» خواهم ماند .
-
لازم دیدم در مورد آخر یک توضیحی بدهم .
در مورد آخر اصلا بحث آزادی و راحت طلبی و لینوکس و کامپیوتر و دنیای شرق و غرب ، پیشرفت و توسعه نیست بحث سختی و سختی پذیری است . یعنی همانطور که شما وقتی از ویندوز به لینوکس مهاجرت میکنید و سختی هایی را تحمل میکنید تا در نهایت به آن محیط عادت کنید و از آن لذت ببرید و سپس حرکت برای رسیدن به اهداف خود را با شور و نشاط آغاز میکنید آیا مهاجرت یک فرد از یک کشور به کشور دیگر اینگونه است ( همانطور که در بالا اشاره کردم این یک تمثیل است و در مثال جای هیچگونه مناقشه نیست ) ؟
و ان مع العسر یسرا ( بعد از هر سختی ، آسانی هست )
-
لازم دیدم در مورد آخر یک توضیحی بدهم .
در مورد آخر اصلا بحث آزادی و راحت طلبی و لینوکس و کامپیوتر و دنیای شرق و غرب ، پیشرفت و توسعه نیست بحث سختی و سختی پذیری است . یعنی همانطور که شما وقتی از ویندوز به لینوکس مهاجرت میکنید و سختی هایی را تحمل میکنید تا در نهایت به آن محیط عادت کنید و از آن لذت ببرید و سپس حرکت برای رسیدن به اهداف خود را با شور و نشاط آغاز میکنید آیا مهاجرت یک فرد از یک کشور به کشور دیگر اینگونه است ( همانطور که در بالا اشاره کردم این یک تمثیل است و در مثال جای هیچگونه مناقشه نیست ) ؟
و ان مع العسر یسرا ( بعد از هر سختی ، آسانی هست )
خوب بالاخره تونستم چتد کیلویی نظر بخرم ;D
به نظرم بله اما نه به طور مطلق
-
آقا من دردسر های زیادی در این راستا کشیدم...... :'( از Redhat 6 شروع کردم تا الآن که همزمان دارم از Fedora 12,Ubuntu 9.10 استفاده میکنم و همیشه هم تو تعریف سخت افزار ها هم کم و بیش مشکل داشتم ( بی انصافی هم نباشه یکی دوسال اخیر وضعیت خیلی بهتر شد ::))
1- تنها دلیل مهاجرتم به لینوکس این بود که دوست نداشتم زحمت شرکت های بزرگی مثل MS با این همه زحمت که برای شهرت و پیشرفت را ( امیدوارم ناراحت نشین) سرقت کنم. (شاید خیلی بهتون بر بخوره که اینو گفتم ولی این تنها عامل انجماد نسبی نرم افزاری ایرانه )
2-کارکردن با لینوکس بستگی به توضیعی داره که ما استفاده میکنیم ولی Fedora , Ubuntu هر دو ( به عنوان محبوب ترین های لینوکس ) راحت تره و زود بهش میشه عادت کرد البته من به شخصه با Kubuntu راحت ترم.
3- به نظر من مقایسه این دو اصلاً نمی تونه نظر تخصصی باشه هر کدوم میتونه در جای خودش از دیگری خیلی خیلی بهتر باشه واسه همین هر دو در کل یک سطح از نظر توسعه یافتگی دارند.
-
7 سال پیش مندریوا نصب کردم . فقط میخواستم ببینم لینوکس چیه !! ولی خوب زیاد نمیتونستم باهاش کار کنم . بعدش یه مدت ردهت 9 داشتم و بعدش فدورا ! البته به علت سخت افزار نامناسب و در اختیار نداشتن پی سی برای تمام وقت زیاد امکان استفاده از لینوکس رو نداشتم .
از سه سال پیش به صورت دوره ای اوبونتو داشتم و الان تقریبا یک ساله که روی لپتابم به طور مستمر از لینوکس استفاده میکنم ( البته بعضی وقت ها توضیع ها رو عوض میکنم )
به نظرم اگه کسی واقعا بخواد با کامئیوتر کار کنه و سیستمی داشته باشه که بشه باهاش کار کرد باید لینوکس روش نصب کنه . حالا هر نوع کار کردنی از فیلم دیدن تا ...