انجمنهای فارسی اوبونتو
جامعه کاربران => کافه اوبونتو => نویسنده: milad.fashi در 14 اسفند 1401، 12:02 بظ
-
من قبلا کتاب های برنامه نویسی میخوندم.سال ۹۰.ولی الان۱۲ سالی میشه که دیگه برنامه نویسی رو گذاشتم کنار.چون متوجه شدم به برنامه نویسی علاقه ندارم.باهمه مشکلات و مشغله ای که دارم Network پلاس میخونم گاهی ccna میخونم.ولی گاهی بی انگیزه میشم.چون برای من که در یک شهر کوچیک زندگی میکنم امیدی ندارم به این که از این دانشم تو این شهر مرزی استفاده کنم.چون تو شهرمن نیاز به متخصص لینوکس یا سیسکو یا مایکروسافت نیست.این منو نا امید میکنه.قصد مهاجرت هم ندارم.فعلا فقط برای دل خودم قصد دارم بش رو دستوراتش رو تمرین کنم.ccna و ccnp بخونم و... وگرنه درآمدی برام نداره و شاید در آینده هم نداشته باشه.شما هم شرایط منو داشتید؟ چه تصمیمی رو گرفتید؟ آیا الان ناراضی نیستید؟
-
من قبلا کتاب های برنامه نویسی میخوندم.سال ۹۰.ولی الان۱۲ سالی میشه که دیگه برنامه نویسی رو گذاشتم کنار.چون متوجه شدم به برنامه نویسی علاقه ندارم.باهمه مشکلات و مشغله ای که دارم Network پلاس میخونم گاهی ccna میخونم.ولی گاهی بی انگیزه میشم.چون برای من که در یک شهر کوچیک زندگی میکنم امیدی ندارم به این که از این دانشم تو این شهر مرزی استفاده کنم.چون تو شهرمن نیاز به متخصص لینوکس یا سیسکو یا مایکروسافت نیست.این منو نا امید میکنه.قصد مهاجرت هم ندارم.فعلا فقط برای دل خودم قصد دارم بش رو دستوراتش رو تمرین کنم.ccna و ccnp بخونم و... وگرنه درآمدی برام نداره و شاید در آینده هم نداشته باشه.شما هم شرایط منو داشتید؟ چه تصمیمی رو گرفتید؟ آیا الان ناراضی نیستید؟
من الان با 17 سال سن تو همین دوراهی گیر کردم که حتی نمیدونم به چی علاقه دارم :( یخورده میرم رو ویندوز میگم لینوکس چیه باو ولش بعد یکم که میگذره میرم رو لینوکس میگم گوربابای ویندوز
یخورده برنامه نویسی وب میخونم یخورده دسکتاپ آخرش هم نمیدونم میخوام چیکار کنم
-
برزخ خیلی بده.کلا مغزمون دوست نداره تو دوراهی باشه.کلا فکر کنم این مشکل خیلی از هم رشته ای ها باشه
-
من خیلی دوست دارم بشینم از پایهٔ پایه، ساختار رایانه و سامانهعاملِ گنو رو یاد بگیرم و بعدش شبکه و...
ولی اصلاً یهجوری انگار حسش نیست، با اینکه صرفاً از روی علاقهس.
-
بنظرم علاقه یعنی مهم نیست اون شهر چی میخواد مهم اینه تو چی میخوای، برنامه نویسی دوست داری یا گنو لینوکس یا طراحی عکس و هرچی، برو یادش بگیر، فکر میکنم اول راه هی بگیم درآمدش کجاست اگه شغل پیدا نشد چی و... تورو از کار عقب میندازه، خب الان گفتی قصد مهاجرت نداری، ولی خب شاید یه شغل آنلاینی یه کاری پیدا کردی، اصلا گیریم که هیچ کدوم پیدا نکردی و به هیچ زخمیت زده نشد برنامه نویسی، ولی حالا دوست داری برنامه نویسی بلد باشی و تو اون شهر باشی یا بلد نباشی و تو اون شهر باشی؟ من شخصا ترجیح میدم برنامه نویسی شبکه و اینارو تا حدی بلد باشم چون دوست دارم بدونم کامپیوتر چجوری کار میکنه تا حدودی، یا یه اتصالی رو بین دو کامپیوتر بلد باشم انتقال بدم، اسم این علاقههست وقتی فرو بری تو جنبه اینکه: آینده شغلی، اگه ربات ها جای برنامه نویسی بگیرن چی میشه؟ اگه اصلا بکارم نیومد چی؟
کلا شروع نمیکنی، فرض کن رباتا برنامه نویسی کنن، پولی در نیاری، اصلا بدرد نخوره، بازم مهم نیست فرض کن یه چیزی که دوست داشتی رو یاد گرفتی و عمرت خراب کردی، حداقلش بعد ۱۰ سال یادت نمیافته میخواستی برنامه نویسی یاد بگیری و هنوز نگرفتی!
خلاصه هرچی که دوست داری سمتش برو، و هیچوقت فک نکن عقب افتادی ;)
پن: یه لیوان چایی یا قهوه هم کنارت باشه بعد یکم یادگیری پاشو یکم استراحت کن، دنیا فانیه سخت نگیرش
پنن: اگه درحال یادگیری هستی که عالیه اگه نیستی به زودی برو قسمت یک آموزش رو شروع کن، چقد طول میکشه؟ احتمالا حدود یه ساعت، اینکارو تا ۱۲ روز انجام بده حتا اگه علاقه نداری به اون کار یا بنظرت مفید نیست یا نمیتونی یاد بگیری، بعد ۱۲ روز میبینی چیزای زیادی یاد گرفتی و حدودا اون آموزش رو خیلی دوست داری، یه ساعت در روز چیز زیادی نیست
-
من وقتی چیزهای جدید یاد میگیرم یه حس اغنای درونی دارم که بهم احساس آرامش میده.احساس مفید بودن.وقتی باشگاه میرم هم حالم خوب میشه و همین طور حسی رو دارم.ولی طبق هرم مازلو نیازهای فیزیولوژیک در اولویت اند.برای رفع این نیاز ها هم به پول احتیاج داریم.برای پول هم باید کار کنیم.اما متاسفانه من به کار فعلی ام علاقه ندارم.فکر میکنم اگه یه کار مرتبط داشتم بهتر بود.ولی کار مرتبط رو فعلا پیدا نکردم.ولی بازم میگم با همه این شرایط نمیتونم از یادگیری علایق ام من جمله شبکه های کامپیوتری دست بکشم.البته نمیدونم این علاقه من یه علاقه و اشتیاق سطحیه یا یه اشتیاق سوزان و عمیقه.ولی حدس میزنم من با ۳۳ سال سن میتونم شناخت خوبی از خودم داشته باشم.ای کاش تو ۲۰ سالگی میدونستم علاقه ام کجاست.شاید مسیر بهتری رو میرفتم و زندگی بهتری داشتم.تو اون سن که بودم فکر میکردم من باید برنامه نویسی رو یاد بگیرم و ارشد بگیرم.ولی سالها بعد فهمیدم من بیشتر به مباحث عملی و کاربردی علاقه دارم.اون هم نه برنامه نویسی.بلکه شبکه
-
من زمانی که شروع به یادگیری شبکه کردم، نیازی بهش نداشتم، ولی دائما از اون اطلاعات استفاده کردم و هنوزم دارم استفاده میکنم. به نظرم اطلاعات پایهای شبکه توی تمام کارها میتونه مفید باشه.
-
با آقای nixoeen واقعا موافقم، بنده هم چند سال در برابر یادگیری پایهای شبکه مقاومت میکردم و با همون اطلاعات قبلی ادامه میدادم، چون کارم برنامهنویسی بود، حتی هنرستان هم نتونست زورم کنه، تا توی دانشگاه بالاخره کارم گیر افتاد و مجبور شدم از بیس با تاننبام و مهندسی اینترنت احسان ملکیان شروع کنم، البته نمیگم کسی بره به خواست خودش شبکههای کامپیوتری تاننبام بخونه چون دوستانی که معمولا با این کتاب سر و کله زدن میدونن چه سمیه ;D منظور اینه که به نظرم توی هر تخصصی در زمینه کامپیوتر، شبکه دید باز تر و مهارت بیشتری به ارمغان میاره.
در مورد خود موضوع اصلی هم باید بگم میلاد جان من تخصصی توی زمینه شبکه ندارم که بخوام از لحاظ آینده شغلی یا هر چیز دیگه راهنمایی کنم، فقط اینو میدونم که هر کسی صرفا برای بحث درآمد به کاری نگاه کرد و علاقه و استعداد خودش در نظر نگرفت، یه جایی از زندگی لطمش خورد... همون جاهایی که یه لحظه به خودش میاد میگه من واقعا از چیزی که الان هستم راضیم؟ اصلا این منم؟ یا صرفا برده پول و... بودم؟ زندگی همینه، یک لحظه آدم به خودش میاد میبینه سر چند تا تصمیمگیری حتی کوچیک یه زنجیر اسارت بسته به دور خودش، سرش داده به دنیا و چند سال داره کشیده میشه روی زمین...
من شرایط زندگی شما رو نمیدونم فقط میدونم همون علاقه داشتن، اصلیترین عامل موفقیت توی هر چیزیه، حتی اگه اون آدم توی اون کار استعداد هم نداشته باشه. موقعیت شغلی و شرایط کاری وقتی به شکل جدی وارد اون حیطه بشید به وجود میاد.
شبکه رو نمیدونم ولی تقریبا همه برنامهنویسها وقتی کسی ازشون میپرسه که برنامهنویسی درآمدش خوبه یا نه، اگر همونجا یه چیزی نزنن توی سرش :) و بخوان معقول جواب بدن، میگن اگه برا درآمد میخوای وارد این کار بشی نشو... دلیلش هم توضیح نمیخواد، واضح و روشنه! پس به نظرم شما هم دنبال دلایل بیشتر از علاقه برای شروع کردن نباش. یعنی گشتن وسواسگونه، وگرنه بررسی عوامل دیگه هم حتما باید در نظر گرفته بشه.
-
ممنون از راهنمایی همه دوستان.بهم قوت قلب میده.بله اهمیت علاقه رو فهمیدم.همه بزرگان اینو گفتند.شنیدم مهندس همایون خرم از اساتید و آهنگسازهای برجسته ای بود که فقط به شاگردانی ویلون آموزش میداد که میدونست از عشق و علاقه میخوان ساز یاد بگیرن.استیو جابز هم میگه :
"The only way to do great work is to love what you do. If you haven't found it yet, keep looking. Don't settle."
وینستون چرچیل هم جمله قشنگ تری داره :
Success Is Going from Failure to Failure Without Losing Your Enthusiasm
موفقیت یعنی رفتن از یک شکست به شکست دیگر بدون از دست دادن اشتیاق.
چون من فکر میکنم تو هر کاری احتمال شکست و زمین خوردن هست.ولی تا عشق و علاقه و شور و اشتیاق نباشه بعد از شکست و زمین خوردن نمیتونیم با همون انرژی اولیه تلاش کنیم.
همه این ها رو میدونم.ولی گاهی بی انگیزه میشم.البته به قول دکتر مجتبی شکوری این از ویژگی های دوره داشت هست.چون دوره داشت دوره ای طولانی است که بیشترین نا امیدی ها تو همین دوره هست.تعبیر ایشون اینه که نتیجه دانه هایی را که کاشتیم رو نمیبینیم. هر روز میبینی که هیچ اتفاق خاصی نیفتاده و هیچ دانه ای سر از خاک بیرون نیاورده و جوانه نزده.اینجاست که نا امید میشویم.در صورتی که دانه ها در دل خاک رشد کرده اند و ما آن ها را نمیبینیم.
-
وینستون چرچیل هم جمله قشنگ تری داره :
Success Is Going from Failure to Failure Without Losing Your Enthusiasm
موفقیت یعنی رفتن از یک شکست به شکست دیگر بدون از دست دادن اشتیاق.
چون من فکر میکنم تو هر کاری احتمال شکست و زمین خوردن هست.ولی تا عشق و علاقه و شور و اشتیاق نباشه بعد از شکست و زمین خوردن نمیتونیم با همون انرژی اولیه تلاش کنیم.
در این مورد سخنرانی آرنولد را هم ببینید.
منتخب
https://invidious.snopyta.org/watch?v=u_ktRTWMX3M
کاملتر
https://invidious.snopyta.org/watch?v=FF2PREIugmo
-
سخنرانی جالب و انگیزشی بود.نسخه کوتاه رو دیدم.باید نسخه کامل رو دوباره میبینم.آرنولد یکی از بهترین بدنسازهای زمان خودش بود.اسطوره بود.البته جز اولین کسایی بود که استفاده از هورمون و استروید رو رایج کرد.اکتور سینما و سیاست مدار بودن اون برام عجیب بود.شاید موفقیت ش اون هم توی چند بعد ناهمسان به خاطر همین سخت کوشی اش بوده.به قول خودش یک دقیقه از وقتشم هدر نداده.اگه اشتباه نکنم میگفت اون زمان از بدنسازی درآمد نداشته و برای درامدش مجبور بوده کارگر ساختمون باشه
-
من توی یه برزخی مشابه همین با پایگاه داده قرار گفتم. میخوام یادش بگیرم اما حسش نیست.
-
من توی یه برزخی مشابه همین با پایگاه داده قرار گفتم. میخوام یادش بگیرم اما حسش نیست.
این نبود حس خیلی بد چیزیه ](*,) ](*,)
-
بعضی روزا فکر میکنم ای کاش استعداد دیگه ای رو داشتم.مثلا دلالی و بساز بندازی ;D یا پزشکی میخوندم.
خداروشکر که سالم هستیم و میتونیم به علایق و استعدادمون برسیم.ولی هیف
به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل و گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم (سعدی)