انجمن‌های فارسی اوبونتو

جامعه کاربران => کافه اوبونتو => نویسنده: Alinn در 09 اردیبهشت 1387، 08:40 ب‌ظ

عنوان: خاطرات شما در انجمن اوبونتو
ارسال شده توسط: Alinn در 09 اردیبهشت 1387، 08:40 ب‌ظ
یه بار دکمه ویرایش(هون قیچیه)کنار همه پست ها چه پست های خودم چه بقیه اومده بودو میتونستم همه پستها رو ویرایش کنم. :oبه عبارت دیگر میتونستم همتونو دعوا بندازم ](*,).اما ننداختم.تشکر نمیکنید؟ :D
عنوان: پاسخ به: خاطرات شما در انجمن اوبونتو
ارسال شده توسط: علیرضا طالقانی در 09 اردیبهشت 1387، 08:43 ب‌ظ
واقعا ازت متشکر ام!  اصلا اگه تو نبودی انجمن دیگه لطفی نداشت! بابا مرام !   ‌آخر رفیق ;)
عنوان: پاسخ به: خاطرات شما در انجمن اوبونتو
ارسال شده توسط: محمد باقر اهتمام در 09 اردیبهشت 1387، 09:32 ب‌ظ
اون موقع اینقدر کتک می زدیم تا بشی BlackMan313    :D
عنوان: پاسخ به: خاطرات شما در انجمن اوبونتو
ارسال شده توسط: ahmed در 09 اردیبهشت 1387، 09:57 ب‌ظ
اون موقع اینقدر کتک می زدیم تا بشی BlackMan313    :D

این هم راهی است! :D
عنوان: پاسخ به: خاطرات شما در انجمن اوبونتو
ارسال شده توسط: علیرضا طالقانی در 09 اردیبهشت 1387، 10:52 ب‌ظ
اصولا وقتی میشه کار یدی کرد!  کار فکری زیاد عاقلانه نیست! :D
عنوان: پاسخ به: خاطرات شما در انجمن اوبونتو
ارسال شده توسط: Alinn در 09 اردیبهشت 1387، 10:55 ب‌ظ
ممنون از این همه لطفتون نسبت به من! تا اطلاع ثانوی دشمن لازم ندارم! :(
شما خاطره ای از این انجمن ندارید؟
عنوان: پاسخ به: خاطرات شما در انجمن اوبونتو
ارسال شده توسط: Mohsen00 در 09 اردیبهشت 1387، 11:03 ب‌ظ
چرا !
یه مقاله بی مجوز توی سایت پخش کردم ! mehdi تفلک داشت خودشو اعدام می کرد مجوز این مقاله چیه ؟
اما من نمی دونستم مجوز چیه ؟!؟!؟!؟  :D
عنوان: پاسخ به: خاطرات شما در انجمن اوبونتو
ارسال شده توسط: علیرضا طالقانی در 09 اردیبهشت 1387، 11:14 ب‌ظ
خاطره ! ! !
والا ی روز اون قبلا آدم اینجا ثبت نام کردم و عوض شدم! خب  :)
بعد دیگه یک سال این طرفا نیامدم! :D
بعد ! خب ! یکی از دوستام گفت بیا بریم ی سایت خفن نشون ات بدم!  نشون که داد! گفتم برو بابا! من یک سال بیشتر عضو ام! :D ولی یادم نیست اسم و رمز عبور ام چی ی!  خلاصه کشتم خودمون تا یادم آمد با چ ایملی رجیستر کرده بودم و خلاصه رفتم و رفتم و رفتم تا به سر کوهی رسیدم! :D
و بدین سان بود که دیگه این بار برای اینکه یادم نره!  روزی صد دفعه میاد در میزنم و در میرم!  :P

بعد تازه! دوتا هم دوست پیدا کردم =))

ولی حالا یکمی اش که مزاح بود! اما خب خاطره که ....
ی دفعه دیدم سید مهدی توی یکی از پست هاش از من اسم برده!! آی اگه بدونی چ کیفی کردم!   :) از اینکه احساس می کردم ظاهرا یکمی به درد بخور واقع شدم ،‌خیلی شاد شدم.

بعد ی روز! خب ! ی روز دیگه :D
عنوان: پاسخ به: خاطرات شما در انجمن اوبونتو
ارسال شده توسط: moshen212 در 10 اردیبهشت 1387، 12:03 ق‌ظ
سلام دوستان
يادمه تو اولين پستم Nero linux رو معرفي كردم البته همراه با سريال و كرك ](*,)  كه بعدش يه كتكي خوردم كه تا يك ماه پاي چشم بادمجون كاري بود البته يه بنده خدايي كه اسمش پژمان بود طرف من بود ولي متاسفانه ايشون كمي زود رنج بود و ديگه از اون وقت به بعد توي اين انجمن نديدمشون  :'(   و آخرش هم همه چيز با يه معذرت خواهي كوچولو حل شد.
جووني كرديم ديگه, كتكش هم خورديم
عنوان: پاسخ به: خاطرات شما در انجمن اوبونتو
ارسال شده توسط: محمدرضا بوذری در 10 اردیبهشت 1387، 12:11 ق‌ظ
... اسمش پژمان بود طرف ...

پژمان بود یا پدرام ؟ ???
عنوان: پاسخ به: خاطرات شما در انجمن اوبونتو
ارسال شده توسط: علیرضا طالقانی در 10 اردیبهشت 1387، 12:13 ق‌ظ
نقل‌قول
جووني كرديم ديگه, كتكش هم خورديم
:D ولی عوض اش مرد شدی!
عنوان: پاسخ به: خاطرات شما در انجمن اوبونتو
ارسال شده توسط: kinglet در 10 اردیبهشت 1387، 02:33 ق‌ظ
والا خاطره قابل به عرضی برام پیش نیومده! ولی همین که اینجا ثبت‌نام کردم و از علم دوستان استفاده میکنم خودش برام یه خاطره خوب هست! و از همتون هم تشکر میکنم.
عنوان: پاسخ به: خاطرات شما در انجمن اوبونتو
ارسال شده توسط: فرهاد فرامرزی در 10 اردیبهشت 1387، 10:19 ق‌ظ
خاطره اینکه کارت صدام ( صدا نه صدام که دیکتاتور بودا  :D ) نصب نمی شد . یعنی کار نمی کرد . اومدم اینجا مشکل رو گفتم ولی .... چشمتون روز بعد نبینه . بیچاره این سید مهدی هر چی دستور و کد تو ترمینال بلد بود هی می گفت که بذار تا ببینم . من هم کلی خروجی می دادم . هر کاری کردیم نصب نشد که نشد . فکر کنم تمام دستور های ترمینال رو یاد گرفتم  :D . دیگه این سید مهدی رو کلافه کرده بودم . آخرش هم خودم بی خیال شدم . هنوز هم همون مشکل رو دارم . یعنی با alsa کار نمی کنه . با usb audio کار می کنه . ( کارت صدام رو می گم ) . ای بابا . ای بابا . اههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه