انجمنهای فارسی اوبونتو
جامعه کاربران => کافه اوبونتو => نویسنده: ! در 18 خرداد 1392، 04:13 بظ
-
من یکی از مشکلاتی که با آدمای اطرافم دارم اینه که آدمای آزادی نیستن و مشکلی هم که با خودم دارم اینه که یک اشکالی به خودم وارده چون آدمای اطرافم آزادن که آزاد نباشن!
مساله ی آزادی یجورایی واسم گنگ بوده همیشه؛
اگه کسی آزادی و همچنین آزادی نرم افزار رو واسم توضیح بده ممنون میشوم.
-
هاع؟:!
.
واسه رسیدن به آزادی به لغتنامه ی دهخدا بخش الف جلدچپ انتهای بنبست مراجعه کن تعریف خوبی داره.
.
واسه رسیدن به ازادی نرم افزار بسته یه دیدگاهی که علاقه داری -برو استاندارد جی پی ال
آپاچی ،بی اس دی رو بخون -به اندازه ی کافی کامله.اگه انگلیسیت خوب نیست -گوگلترنسلیتور دوست دوسته پسرخالمون میتونه باشه.
-
http://gnu.org
-
بهتره که ویکی را بخونید که در مورد این گفته و سپس اگه جایی متوجه نشدید بپرسید
-
آخه جای این بحث ها توی انجمن اوبونتو هستش؟!!
-
مثلاً متاسفانه شما آزادید که یک همچه پستی بزنید و انجمنو به گند بکشید :|
منم آزادم که بیام زیرش اینو بنویسم و بیشتر به گند کشیده بشه :|
تو کافه هم آزاد نیستم؟ >:(
-
داریوش جان
اینا گوششون از این چیزا پره
از سه حالت هم خارج نیست:
1. عبارت « تاپیک قفل شد » را کم کم میبینی
2. کل موشوع یا بعضی ارسالها حذف میشه
3. میگن ولش کن گورشونو گم میکنن و محل آدمیزاد (اگه چیز دیگه نباشه) نمیدن
-
به هیچ عنوان آزاد نیستیم که آزاد نباشیم!!
آنهایی هم که در ظاهر میبینی آزاد نیستند ، دنبال آزادی هستند.
در حقیقت باید مفهوم آزادی رو متوجه بشی ، و شاید آزادی که خیلی ها برداشت میکنند به معنی رها و بی خیالِ همه چیز بودن هست که کاملا اشتباه هست.
فرض ، شما توانایی درس خواندن و تحقیق و پیش بردن علم را دارید و خودتان هم این موضوع را میدانید ، امکاناتش هم فراهم هست ، حالا شما آزادید که درس نخوانید و بی سواد بمانید؟! به هیج وجه نه میتوانید بی خیال باشید و نه عذاب وجدان شما رو راحت خواهد گذاشت. پس سختی کشیدن و قیدوبند زدن به خیلی چیزها خودش یک لذتی است برای رسیدن به آزادی بیشتر ، نه محدود بودن و عذاب کشیدن.
از دید دیگری بخواهیم صحبت کنیم همه به دنبال رشد و تکامل و بهتر شدن هستند و هیچکسی رو نمیتونی پیدا کنی که آرزو داشته باشه امروزش بدتر از دیروز باشه! با این حساب آزاد نبودن به معنی متوقف ماندن نیست بلکه کاملا برعکس. البته در این بین افرادی هم راه به غلط میروند که اون بحث جداگانه ای می طلبد.
-
ببخشید داریوش! عزیز
ولی پرسشت دوگانگی داره و کاملا نسبیه و هیچ هدف مشخصی در راستای اهداف این فاروم رو دنبال نمیکنه
درست مثل گفتم فقط غیرممکن غیر ممکن است
اگه اونجوری بخوایم جواب بدیم تنها یک جواب وجود داره و اونم اینه که شما آزادی که آزاد نباشی ولی خود آزادی نسبیه
اینجور پرسشها بدرد اینچنین فارومهایی نمیخوره
تنها میتونم از مدیران آگاه و انقلابی بخواه که تاپیک رو قفل کنن
-
اولا دیگه شور "تاپیک قفل شد " رو در آوردید
به نظر من:
انسانها موقع به دنیا اومدن پاکن
به خاطر رفتار های اطرافیانشون ، باور ها و اعتقادات اطرافیانشون یک سری قالب های ذهنی براشون شکل میگیره
داخل اون قالب کاملا احساس آزادی میکنن
پس همه آزادن
مگر این که رفتار افرادی خارج از اون قالب ذهنی رو ببینن و یا به نحوی با هم تبادل اطلاعات داشته باشن
در این صورت یا انتخاب میکنن که با آن چیز خارجی مبارزه کنند و یا اون را هم به قالب ذهنیشون اضافه کنند
و ممکنه افرادی مانع رسیدن به اون قالب و توسعه ذهنش بشن
که با افزودن اون مورد خارجی به ذهنشون فقط قالب شون رو وسعت میدن
به نظر من : این قالب ذهنی بدون حد و اندازه میتونه رشد کنه
هیچکس نمیتونه حد و نقطه کاملی برای این قالب در نظر بگیره
و فقط میتونن راه بزرگ شدن این قالب رو برای خودشون هموار کنند
پس همه آزادن و میتونن انتخاب کنند که آزاد باشن یا نباشن.
پس آزادن که آزاد نباشن . و آزادن که آزاد باشن
اما از جهتی : اگه این انتخاب با مانع خارجی مواجه بشه این آزادی اندکی زیر سوال میره
و در اون لحظه فرد آزاده که مانع خارجی رو بپذیره و یا باهاش مبارزه کنه
مثلا شما که احساس میکنی اطرافیانت آزاد نیستن با تلاش برای آزادیشون(تزریق تفکر یا قالب ذهنی خودت به ذهن آنها) در حقیقت داری آزادیشون رو زیر سوال میبری
و آنها آزادند این تزریق رو بپذیرن یا باهاش مبارزه کنند
و در صورتی آزادی آنها زیر سوال نمیره که با آزادی و اختیار خودشون برای تبادل نظر بیان(گفتگوی تمدن ها)!