انجمن‌های فارسی اوبونتو
جامعه کاربران => کافه اوبونتو => نویسنده: Alinn در 14 فروردین 1387، 07:42 ب‌ظ
-
سلام خدمت همه لینوکسی های عزیز
چند وقته خیلی کنجکاو شدم که بدونم چند وقته که کاربران لینوکس توی ایران بیشتر شدن.به همین خاطر لطف کنید بفرمایید که :
1.چند وقته که با لینوکس کار میکنید؟
2.اولین بار با کدوم توزیع لینوکس کار کردین؟
3.به نظر خودتون لینوکس رو در چه سطحی بلدین؟خیلی بالا--بالا--متوسط--پایین--خیلی پایین
4.چطوری با لینوکس آشنا شدین؟
متشکرم
پی نوشت:شکسته نفسی اکیدا ممنوع!
-
1- هشت ماه
2- كوبونتو 6.06
3- پايين
4-از طريق مجله كامپيوتر جوان
-
سلام :)
۱- حدود ۱ سال
۲- اولین بار که حدود ۳-۴ سال پیش تقریباً ۱ماه با Redhat 9 کار کردم ولی زود گذاشتم کنار. به طور رسمی با اوبونتو 6.06 شروع کردم.
۳- پایین
۴- توی یک سایت فارسی اولین بار کلمه اوبونتو رو شنیدم و رفتم گوگل کردم و فهمیدم چیه و register کردم و shipit برام Live CD رو فرستاد و ...
-
۳- پایین
سيد مهدي جان.اگه شما پايين باشيد،من كه زير زمين ام!
-
چند وقته خیلی کنجکاو شدم که بدونم چند وقته که کاربران لینوکس توی ایران بیشتر شدن.به همین خاطر لطف کنید بفرمایید که :
1.چند وقته که با لینوکس کار میکنید؟
2.اولین بار با کدوم توزیع لینوکس کار کردین؟
3.به نظر خودتون لینوکس رو در چه سطحی بلدین؟خیلی بالا--بالا--متوسط--پایین--خیلی پایین
4.چطوری با لینوکس آشنا شدین؟
متشکرم
عرضم به حضورتون که تقریبا به صورت مداوم کار کردن با اوبونتو وارد ماه دوم شدم :دی
اولین بار ۵ سال پیش با توزیع لیندوز که الان شده Linspire به مدت ۲ روز و Redhat 8 به مدت ۲۴ ساعت آشنا شدم
به نظر خودم تو لینوکس شوتم ! ولی خب به لطف این انجمن اوبونتو فارسی دارم یاد می گیرم
۵ سال پیش از ضمیمه جام جم - کاشف ( که حالا اسمش شده کلیک ) آشنا شدم . ولی با اوبونتو تقریبا ۶ ماهی هست که آشنا شدم از طریق خبرهای آی تی و همین انجمن
-
۳- پایین
سيد مهدي جان.اگه شما پايين باشيد،من كه زير زمين ام!
اختیار داری احمد جان. لینوکس اینقدر عظیم هست که قابل تصور نیست ! ;)
-
2 سال و خورده ای پیش با توزیع شبدیکس که تو یک همایش توزیع شد آشنا شدم بعد چون نتونستم نصبش کنم رفتم فدورا 2 رو از مغازه خریدم بعد چند تا ورژن بعدش رو دانلود کردم بواسطه یکی از دوستام رفتم سراغ سوزه 10 مدتها با اون بودم تا اینکه یکی دیگه از دوستام دیسک 6.06 رو بهم داد که همون موقع هم قدیمی شده بود(6.10 اومده بود) و از اون موقع اوبونتویی شدم و سطحم حدود طبقه 6ام زیر زمینه
-
اولین بار اول دبیرستان بودم که برا کلاس کار یه redhat ریختم (۶-۵ سال پیش ) بعد یه مدت گذاشتم کنار ( بچه بودم و داشتم از عوالم بچگی میومدم بیرون ) تا اینکه پارسال برای یه درسی که پروژه هاش اجباری تو لینوکس بود مجبورمون کردن بیایم لینوکس .اونم چه لینوکسی Suse انقدر باهاش مشکل داشتم که تا ترم تموم شد پاکش کردم (البته بعدش redhat ریختم و بعدش korrora که کلی لینوکس و ... یاد گرفتم ) تا اینکه اول سال تحصیلی دوباره مجبورمون کردن تو لینوکس کارکنیم بعدشم یکی از بچه ها یه 7.10 ubuntu داد من تعریفشو شنیده بودم اما امتحان نکرده بودم . اولش خیلی فرقشو نفهمیدم اما بعده یه مدت دیدم عجب چیزیه و عجب پشتیبانی داره و محمتر از همه دبیان بیسه و با
.deb
کلی صفا کردم و تا حالام کلی باهاش حال کردم .
البته من با لینوکس بیشتر برنامه نوشتم تا ژانگولر بازی ها که شما بلدید .
-
سلام
تقریبا از عید سال پیش با هاش آشنا شدم و بطور دقیق 14 روزه که کار می کنم.
البته برای رو کم کنی تصمیم گرفتم تمام کارام رو ببرم رو لینوکس با وجودی که دارم رو پایان نامه ام کار می کنم وممکنه که برام مشکل ساز باشه. تا خدا چی بخواد
یا علی..
-
سلام :)
۱- حدود ۱ سال
۲- اولین بار که حدود ۳-۴ سال پیش تقریباً ۱ماه با Redhat 9 کار کردم ولی زود گذاشتم کنار. به طور رسمی با اوبونتو 6.06 شروع کردم.
۳- پایین
۴- توی یک سایت فارسی اولین بار کلمه اوبونتو رو شنیدم و رفتم گوگل کردم و فهمیدم چیه و register کردم و shipit برام Live CD رو فرستاد و ...
آقا سید مهدی شما اون پست اولی رو یه بار دیگه بخونید(پی نوشتشو).
شما چطور در عرض یک سال اینقدر در لینوکس خبره شدید؟از کدوم منابع استفاده میکنید؟
-
من هم یک سال هست که دیگه فقط لینوکس نصب دارم اما از ۱.۵ سال پیش لینوکس هم نصب داشتم
با اوبونتو ۵.۱۰ شروع کردم
پایین
از طریق یک دوست که کمی با آزادی آشنا بود
-
سلام :D
1. حدوده یک سالی می شه که 2 ماه با اوبونتو و بعد با سوزه
2. اولین بار دوم دبیرستان بودم فکنم چهار سالی می شه ، که با فدورا آشنا شدم.
3. پایین
4. اولین بار آقای بهروز کمالیان نسخه فدورا رو بهمون آموزش داد :D
-
آقا سید مهدی شما اون پست اولی رو یه بار دیگه بخونید(پی نوشتشو).
شما چطور در عرض یک سال اینقدر در لینوکس خبره شدید؟از کدوم منابع استفاده میکنید؟
من شکسته بندی نمی کنم. اصلاً هم خودم رو جزو خبره ها نمی دونم. وقتی اوبونتو رو تازه نصب کردم دیدم که تعداد دستوراتی که توش تعریف شده در حدود ۱۰۰۰ دستور هست و تنها چیزی در حدود ۵۰-۷۰ نهایتاً ۱۰۰ تا از دستورهاش رو بلدم ! ](*,)
تنها منبع هم اینترنت هست ;)
-
یکی از بچه ها یه 7.08 ubuntu داد من تعریفشو شنیده بودم اما امتحان نکرده بودم .
اوبونتو 7.08 هم موجود است؟!
-
۱- به صورت رسمی و درست و درمون! داره به یک سال نزدیک میشه! و با اوبونتوی فیستی فاون
۲- البته بیشتر از شش سال میشه که! چهار ماهی ی بار برای نصب هر نسخه ای ! ی بار کل هارد ام رو می پروندم و بعد بی خیال می شدم! شاید هم اولین بار به هشت سال قبل برسه! با ی هارد ۲.۱ ! چه روز بدی بود! دار رو ندارم پرید! گرافیک اش هم بالا نمی آمد که! هی می گفت یوزر نیم! پس ! یوزر نیم ! پس! باقی شم سیاه بود ](*,)
۳- به قول سید مهدی! این چهل پنجاه تا دستوری که بلدم! اگه باشم! چیزه قابل بیانی نیست.
۴- و منبع هم! ای کاش شش هفت سال دوستان خوبی مثل شما ها بودن! در کنارم! و البته دی اس ال هم بی اثر نیست! ;)
پی نوشت :: ندارد
-
یکی از بچه ها یه 7.08 ubuntu داد من تعریفشو شنیده بودم اما امتحان نکرده بودم .
اوبونتو 7.08 هم موجود است؟!
7.10
-
۱- من حدود سالهای ۸۰ یا ۸۱ بود که برای اولین بار نصب کردم. شاید بیشتر از بند انگشتای دو دستم هم اطلاعاتم رو از دست دادم و دوباره از اول... کرم لینوکس افتاده بود تو جونم... حدود ۱/۵ ساله که کاملا مهاجرت کردم و یک ساله سیستمم روی ویندوز رو هم ندیده.
۲- با مندریک شروع کردم که بعدا شد مندریوا. خیلیها رو امتحان کردم ا ببینم کدوم راحتتر و بهتره! و این علت همیشگی فرمت کل هاردم بعد از یه مدت بود (بلد نبودم با گراب و لیلیو خوب کار کنم). الان هم کوبونتو دارم وفکر عوض کردنش رو هم نمیکنم... :)
۳- پایین یا خیلی پایین. بی تعارف
۴- اواخر دبیرستان دنبال مک میگشتم که اتفاقی با لینوکس آشنا شدم. ;)
-
سلام عرض می کنم خدمت همه ی دوستان عزیزم :
ماشاالله بچه های فورم بچه های با استعدادی هستند خوب تو این مدت کم تونستن پیشرفت کنند .. از این بابت بسیار خوشحالم ;D امیدوارم امسال سال خوبی برای جامعه لینوکس ایران باشه
اما
من آشناییم با لینوکس بر می گرده به سال ۸۲ که توسط پسر دایی عزیزم که استادم هم محسوب میشه این امر اتفاق افتاد ( واقعا ازش ممنونم ) این تحول بزرگ تو زندگی من بدون وجود ایشون امکان پذیر نبود .
با RedHat شروع کردم که واقعا کار خیلی سخت بود یه مدت با فدورا کار کردم بعد به سوزه رو آوردم که اون سال ها واقعا برام جالب بود و تجربه های خوبی ازش دارم بعد با دبیان آشنا شدم و یه مدت طولانی تری باهاش کار کردم بعدش هم که با اوبونتو که واقعا معرکه هست ( رو پی سی دبیان دارم رو لپ تاپ اوبونتو) این وسط ها هم با ناپیکس و پارسیکس و .... ور رفتم .یعنی کلا هر توزیعی به دستم برسه یه نگاه بهش می اندازم ولی کلا با دبیان بیس ها راحت ترم و این توزیع ها رو بیستر می پسندم .
دو سالی میشه که کامل مهاجرت کردم و از این بابت خوشحالم .
سید راست میگه لینوکس اینقدر بزرگه که شما هر روز برای یاد گرفتن مطلب داری پس منم پایین
سایت تکنوتاکس هم خیلی تو لینوکس و آشنایی من کمک کرد . فکر کنم یه زمانی تنها منبع به زبان فارسی بود که میشناختم ولی الان وضع خیلی فرق کرده هم لینوکس پیشرفت زیادی داشته هم جامعه کاربران
این جمله رو من جایی نمی گم چون شاید به تعصب متهم بشم ولی اینجا همه خودی هستند : لینوکس رو دلیلی برای لذت بردن از زندگی و کارم میدونم !
ممنون
-
خب حالا که این طوره منم بگم 8)
(۴)اوایل تابستون ۸۶ می خواستم ببینم لینوکس چیه. به همونی که می خواستم ازش لپتاپم رو بخرم گفتم برام بریزه. اون موقع اسم اوبونتو و دبین و .. رو نشنیده بودم فقط یه ردهت توی ذهنم بود که نمی دونستم از کجا اومده! اون بنده خدا هم(۲) سی‌دی لایو ناپیکس (که توی بسته بندی لپتاپم بود) رو بهم قالب کرد گفت بیا! برات با کلی بدبختی ریختم فقط باید سی‌دی بذاری توش تا بوت شه! :o منم هی تعجب می کردم که چرا هر چی توش سیو می کنم دفعه‌ی بعدی که میام نیست! اون موقع تا این حد از لینوکس سرم می شد ;D (۳)
تابستون ه ۸۶ یه جایی بودم که کامپیوتر هاش دبین داشت. چون سیستم عامل دیگه ای نداشت، تقریبا مجبوری باهاش کار می کردیم.در واقع م کاری نمی کردیم! می رفتیم یه gedit وا می کردیم،توش برنامه می نوشتیم، یه فایر فاکس وا می کردیم، سابمیت می کردیم، وقتی قرار بود کلاس تموم شه، کامپیوتر ها رو یه دفه ری‌بوت می کردن و محترمانه می نداختنمون بیرون.
نمی دونم چی شد ۲۶ ه شهریور اینجا رو دیدم و عضو شدم، کلی ناراحت شدم که بعد جشن نصب مشهد بود! اینجا هم که بد طوری آدم رو نمک گیر می کنه ;) آدم واقعا فلسفه‌اوبونتو و متن باز رو درک می کنه. ازون موقع چند بار اقدام به ترک اوبونتو کردم(چون شب و روزم شده بود و کار و زندگی دیگه ام رو تعطیل کرده بودم؛ ولی زیاد دووم نمی آوردم)تقریبا می تونم بگم از همون ۲۶ ه شهریور لینوکسی شدم و (۱)تقریبا ۱۹۸ روز و چند ساعت می شه تا الان که حدود نصفش رو در حال ترک کردن بودم. خوشالم که ویندزدم رو ۳ ماهی می شه که بوت نکردم (۵)چیزی که خیلی باهاش حال کردم دادن سی دی اوبونتو به یکی دیگست طوری که فرداش بیاد ازم یه سوالی بکنه و بعد یه موقع برم ببینم تنها سیستم عاملی که روی کامپیوترش داره اونه و یه موقع ببینم که داریم با هم در مورد اپن سورس حرف می زنیم!(۶)یه خاطره‌ای ام که از اوبونتو دارم اینه که یه موقع وسط سایت رو زمین نشسته بودیم ۶ تا کی برد از سایت برداشتیم زدیم به لپتاپ یکی مون .هیجانی ترین نیبلزی بود که بازی کردم!مخصوصا اون قسمتیش که یکی از بچه ها گوشیش زنگ زد و داشتم با دست دیگه ام کرمشو کنترل می کردم و اومدن از کلاس پرتمون کردم بیرون :D
پ.ن:جوگیر شدم ۵ و ۶ رو خودم اضافه کردم.
-
من حدود ۱ ساله که با لینوکس کار میکنم اولین بار فدورا نصب کردم و بعدش هم اومدم اوبونتو ۷.۰۴ و بعد از اون ۷.۱۰
شیوه‌ی آشنایی هم این‌طوری بود که اول از طریق کلاس‌های کارگاه کامپوتر توی دانشگاه با لینوکس و تعدادی از دستورات آن آشنا شدم. بعدش
توی یک install-fest توی دانشگاه فدورا نصب کردم و چون وایرلس لپتاپم رو نمی‌شناخت اومدم اوبونتو. الان هم روی لپتاپ اوبونتو و روی کامپیوتر خانه
دبیان دارم.
میزان لینوکس دانستن من هم بستگی دارد به اتصالم به اینترنت،
اگر وصل نباشم که به قول دوستان زیر زمین و اگر وصل نباشم بالا، تا google هست زندگی باید کرد \\:D/ \\:D/
-
۴۰۴ ! خوشم آمد، با اینکه اعتیاد ات شدیده ! ولی بازم روحیه ات رو حفظ کردی و به دنبال ترکی!
ولی خدایی اگه دوا موایی برای ترک گیر آمد ! منم میخوام \\:D/ \\:D/
-
خب حالا که این طوره منم بگم 8)
(۴)اوایل تابستون ۸۶ می خواستم ببینم لینوکس چیه. به همونی که می خواستم ازش لپتاپم رو بخرم گفتم برام بریزه. اون موقع اسم اوبونتو و دبین و .. رو نشنیده بودم فقط یه ردهت توی ذهنم بود که نمی دونستم از کجا اومده! اون بنده خدا هم(۲) سی‌دی لایو ناپیکس (که توی بسته بندی لپتاپم بود) رو بهم قالب کرد گفت بیا! برات با کلی بدبختی ریختم فقط باید سی‌دی بذاری توش تا بوت شه! :o منم هی تعجب می کردم که چرا هر چی توش سیو می کنم دفعه‌ی بعدی که میام نیست! اون موقع تا این حد از لینوکس سرم می شد ;D (۳)
تابستون ه ۸۶ یه جایی بودم که کامپیوتر هاش دبین داشت. چون سیستم عامل دیگه ای نداشت، تقریبا مجبوری باهاش کار می کردیم.در واقع م کاری نمی کردیم! می رفتیم یه gedit وا می کردیم،توش برنامه می نوشتیم، یه فایر فاکس وا می کردیم، سابمیت می کردیم، وقتی قرار بود کلاس تموم شه، کامپیوتر ها رو یه دفه ری‌بوت می کردن و محترمانه می نداختنمون بیرون.
نمی دونم چی شد ۲۶ ه شهریور اینجا رو دیدم و عضو شدم، کلی ناراحت شدم که بعد جشن نصب مشهد بود! اینجا هم که بد طوری آدم رو نمک گیر می کنه ;) آدم واقعا فلسفه‌اوبونتو و متن باز رو درک می کنه. ازون موقع چند بار اقدام به ترک اوبونتو کردم(چون شب و روزم شده بود و کار و زندگی دیگه ام رو تعطیل کرده بودم؛ ولی زیاد دووم نمی آوردم)تقریبا می تونم بگم از همون ۲۶ ه شهریور لینوکسی شدم و (۱)تقریبا ۱۹۸ روز و چند ساعت می شه تا الان که حدود نصفش رو در حال ترک کردن بودم. خوشالم که ویندزدم رو ۳ ماهی می شه که بوت نکردم (۵)چیزی که خیلی باهاش حال کردم دادن سی دی اوبونتو به یکی دیگست طوری که فرداش بیاد ازم یه سوالی بکنه و بعد یه موقع برم ببینم تنها سیستم عاملی که روی کامپیوترش داره اونه و یه موقع ببینم که داریم با هم در مورد اپن سورس حرف می زنیم!(۶)یه خاطره‌ای ام که از اوبونتو دارم اینه که یه موقع وسط سایت رو زمین نشسته بودیم ۶ تا کی برد از سایت برداشتیم زدیم به لپتاپ یکی مون .هیجانی ترین نیبلزی بود که بازی کردم!مخصوصا اون قسمتیش که یکی از بچه ها گوشیش زنگ زد و داشتم با دست دیگه ام کرمشو کنترل می کردم و اومدن از کلاس پرتمون کردم بیرون :D
پ.ن:جوگیر شدم ۵ و ۶ رو خودم اضافه کردم.
میگم مثل کافه اوبونتو یه مرکز بازپروری هم بزنیم بد نیست :D
(هی میگم تو کافه مواد اعتیاد اور پخش نکنید )
-
دیگه از این حرفا گذشته!
به نظرم من باید ی جایی درست کنیم!همه معتادا رو جمع کنیم! دور هم باشن! خوش باشن! ک باقی ی جامعه رو خراب نکنن! ](*,) \\:D/
فقط آدرس هم بدین! من بیام سر صف :P
-
سلام
من هم نزدیکهای ۵ سالی میشه کا باهاش کار می کنم ولی نه به صورت حرفه ای . به صورت مبتدی باهاش آشنا شدم و کار کردم و همچنان دارم یاد میگیرم و به قول دوست عزیزم آقای طالقانی خوشبختانه بهش معتاد شدم و از دستش نمی دم . گاهگداری با ویندوز هم کار کردم اون هم تو کافی نت ها و یا کامپیوتر های فک و فامیل . هیچ نوع عشق بازی تو کامپیوتر ندارم و عاشق برنامه نویسی هستم برای همین هیچ گونه وابستگی و دلبستگی به ویندوز ندارم . توزیع هایی که استفاده کردم تقریبا به ترتیب زیر هستش :
رد هت -> فدورا -> سوزی -> دبیان -> ناپیکس -> سابایون -> اوبونتو -> دوباره دبیان
شدیدا توزیع های دبیان و اوبونتو و ناپیکس رو دوست دارم.
-
چند وقته خیلی کنجکاو شدم که بدونم چند وقته که کاربران لینوکس توی ایران بیشتر شدن.به همین خاطر لطف کنید بفرمایید که :
1.چند وقته که با لینوکس کار میکنید؟
2.اولین بار با کدوم توزیع لینوکس کار کردین؟
3.به نظر خودتون لینوکس رو در چه سطحی بلدین؟خیلی بالا--بالا--متوسط--پایین--خیلی پایین
4.چطوری با لینوکس آشنا شدین؟
متشکرم
حدود یه ماهی هست
اوبونتو
پایین
دیدم یه جا برچسب اوبونتو نصب شده پرسیدم چیه این یکی گفت لینوکسه منم خوشم اومد البته یه خورده هم معرفی کرد و گفت از حالت دستوریش کاسته شده و خیلی گرافیکی تر شده !
-
دیدم یه جا برچسب اوبونتو نصب شده پرسیدم چیه این یکی گفت لینوکسه منم خوشم اومد البته یه خورده هم معرفی کرد و گفت از حالت دستوریش کاسته شده و خیلی گرافیکی تر شده !
میشه این طوری برداشت کرد! بیشترین کاری تیم طراح لینوکس روی لوگوش بده :D ;D
;)
-
خب حالا که این طوره منم بگم 8)
(۴)اوایل تابستون ۸۶ می خواستم ببینم لینوکس چیه. به همونی که می خواستم ازش لپتاپم رو بخرم گفتم برام بریزه. اون موقع اسم اوبونتو و دبین و .. رو نشنیده بودم فقط یه ردهت توی ذهنم بود که نمی دونستم از کجا اومده! اون بنده خدا هم(۲) سی‌دی لایو ناپیکس (که توی بسته بندی لپتاپم بود) رو بهم قالب کرد گفت بیا! برات با کلی بدبختی ریختم فقط باید سی‌دی بذاری توش تا بوت شه! :o منم هی تعجب می کردم که چرا هر چی توش سیو می کنم دفعه‌ی بعدی که میام نیست! اون موقع تا این حد از لینوکس سرم می شد ;D (۳)
تابستون ه ۸۶ یه جایی بودم که کامپیوتر هاش دبین داشت. چون سیستم عامل دیگه ای نداشت، تقریبا مجبوری باهاش کار می کردیم.در واقع م کاری نمی کردیم! می رفتیم یه gedit وا می کردیم،توش برنامه می نوشتیم، یه فایر فاکس وا می کردیم، سابمیت می کردیم، وقتی قرار بود کلاس تموم شه، کامپیوتر ها رو یه دفه ری‌بوت می کردن و محترمانه می نداختنمون بیرون.
نمی دونم چی شد ۲۶ ه شهریور اینجا رو دیدم و عضو شدم، کلی ناراحت شدم که بعد جشن نصب مشهد بود! اینجا هم که بد طوری آدم رو نمک گیر می کنه ;) آدم واقعا فلسفه‌اوبونتو و متن باز رو درک می کنه. ازون موقع چند بار اقدام به ترک اوبونتو کردم(چون شب و روزم شده بود و کار و زندگی دیگه ام رو تعطیل کرده بودم؛ ولی زیاد دووم نمی آوردم)تقریبا می تونم بگم از همون ۲۶ ه شهریور لینوکسی شدم و (۱)تقریبا ۱۹۸ روز و چند ساعت می شه تا الان که حدود نصفش رو در حال ترک کردن بودم. خوشالم که ویندزدم رو ۳ ماهی می شه که بوت نکردم (۵)چیزی که خیلی باهاش حال کردم دادن سی دی اوبونتو به یکی دیگست طوری که فرداش بیاد ازم یه سوالی بکنه و بعد یه موقع برم ببینم تنها سیستم عاملی که روی کامپیوترش داره اونه و یه موقع ببینم که داریم با هم در مورد اپن سورس حرف می زنیم!(۶)یه خاطره‌ای ام که از اوبونتو دارم اینه که یه موقع وسط سایت رو زمین نشسته بودیم ۶ تا کی برد از سایت برداشتیم زدیم به لپتاپ یکی مون .هیجانی ترین نیبلزی بود که بازی کردم!مخصوصا اون قسمتیش که یکی از بچه ها گوشیش زنگ زد و داشتم با دست دیگه ام کرمشو کنترل می کردم و اومدن از کلاس پرتمون کردم بیرون :D
پ.ن:جوگیر شدم ۵ و ۶ رو خودم اضافه کردم.
میگم مثل کافه اوبونتو یه مرکز بازپروری هم بزنیم بد نیست :D
(هی میگم تو کافه مواد اعتیاد اور پخش نکنید )
این مرض جدیدیه که پزشکان از آن به نام اوبونتیسم یاد میکنند. \\:D/ ;)
-
دیدم یه جا برچسب اوبونتو نصب شده پرسیدم چیه این یکی گفت لینوکسه منم خوشم اومد البته یه خورده هم معرفی کرد و گفت از حالت دستوریش کاسته شده و خیلی گرافیکی تر شده !
میشه این طوری برداشت کرد! بیشترین کاری تیم طراح لینوکس روی لوگوش بده :D ;D
;)
این درسته اما بیشترین چیزی که منو جذبش کردم همون تعریفی بود که دوستم در مورد محیط گرافیکیش کرد
اخه کاربران دوگونه هستند
گروهی حرفه ای کار میکنند و خب بنا به تخصصشون با دستور و کد کار میکنن
گروهی هم امثال من هستند که نیار شدید دارن اما دنبال سادگی و سهولت هستند که کم هم نیستند این افراد
اینان دنبال ویندور میرن به خاطر سهولتش حالا اگه جوری کاربشه که محیط لینوکس هم بیش از اینها گرافیکی بشه و روی این موضوع تبیلیغ بشه افراد زیادی مانند من جذب لینوکس خواهند شد
-
درسته سلوک جان!فکرکنم چند تا پست بالا تر منم به همین مورد ی اشاره ای کردم!
توی همین مدت کم هم خوب تونسته جای خودش رو توی کاربرای خونگی باز کنه! و البته ی مشکل بزرگ در ایران ! فقط دسترسی به خطوط پر سرعته و البته بازار فروش رایانه ی ایران که وابستگی شدید داره با مایکروسافت !به دو دلیل
۱- سنت شده
۲- سطح علمی شون ۰( سو تفاهم نشه!منم خودم شش هفت سال عمرم رو توی بازار گذاشتم و چه اشتباهی بود :'( )
ولی من که خیلی امید دارم! در آینده نزدیک جای خودش رو محکم تر کنه!
نمونه اش مادر خود من هستش که از وقتی روی اون یکی سیستم لینوکس هم نصب کردم! دیگه از ویندوز برای درس هاش استفاده نمی کنه! \\:D/ شاید فقط اجرای درسهای خودش رو بلد باشه! ولی خب ی کاربر خانگی ی و از سیستم راحتی و بی دردسری رو می خواد ! نه نصب وب سرور ! ](*,) که این هم قربونش برم دیگه هلو شده!
راستی! سلوک جان!من منظور بدی نداشتم ها! مزاح بود پست قبلیم ! به هر حال هر کدوم از ما ی طوری با این لینوکس آشنا شدیم و چطور اش که مهم نیست! مهم موندن اشه :)
-
خب حالا که بناشد اینجا ناگفته ها گفته بشه یه چیزم بگم
من توزیعهای دیگه لینوکس کار نکردم و تنها با همین اوبونتو کار کردم
راستش به نوع رنگهایی که کاربرده شده یه خورده اعتراض دارم
مثلا وقتی می خواد بیاد بالا یه رنگ کرم مانندی هست که یه خورده به نظر من بی کلاسه !! اگه از نوع رنگ بهتر استفاده میشد بهتر بود یا حداقل جوری باشه که مات نباشه
من خودم تو ویندوز که کار میکنم زمینه دسکتاپم هیچ عکسی نیست اما همون رنگ آبیی تو زمینه هست برام بهترین گزینه هست چون هرچی ادم نگاه میکنه چشمم خسته نمی شه و حالت خوبی داره کلا اما ..
کلا مایکروسافت یه خورده پولی که می خوره داره از نوع انتخاب رنگها و زیبایی هایی که به کار میبره داره می خوره
البته شاید ک حرفه ای ها زیاد به فکر زیبایی و جذابیت نیستد و این حالت همه جایی باشه مثال بارزش م قالب همین سایت هست که اصلا خبری نیست با اینکه اینهمه قالب خوب و خوشکل هم هست
اهمیت زیبایی وقتی معلوم میشه که خیلی از مردم عقلشون تو چشمشونه اونوقت حیفه ما از این هنر دور بمونیم
-
خب حالا که بناشد اینجا ناگفته ها گفته بشه یه چیزم بگم
من توزیعهای دیگه لینوکس کار نکردم و تنها با همین اوبونتو کار کردم
راستش به نوع رنگهایی که کاربرده شده یه خورده اعتراض دارم
مثلا وقتی می خواد بیاد بالا یه رنگ کرم مانندی هست که یه خورده به نظر من بی کلاسه !! اگه از نوع رنگ بهتر استفاده میشد بهتر بود یا حداقل جوری باشه که مات نباشه
من خودم تو ویندوز که کار میکنم زمینه دسکتاپم هیچ عکسی نیست اما همون رنگ آبیی تو زمینه هست برام بهترین گزینه هست چون هرچی ادم نگاه میکنه چشمم خسته نمی شه و حالت خوبی داره کلا اما ..
کلا مایکروسافت یه خورده پولی که می خوره داره از نوع انتخاب رنگها و زیبایی هایی که به کار میبره داره می خوره
البته شاید کلا اینکه حرفه ای ها زیاد به فکر زیبایی و جذابیت نیستد همه جایی باشه
مثلا قالب همین سایت هم خبری نیست با اینکه اینهمه قالب خوب و خوشکل هم هست
اهمیت زیبایی وقتی معلوم میشه که خیلی از مردم عقلشون تو چشمشونه اونوقت حیفه ما از این هنر دور بمونیم
حسن لینوکس اینه که شما هر کاری بخوای می تونی توش بکنی ! انتخاب رنگ های مختلف گرفته تا تنظیم لوگوی بوت شدن و صفحه لاگین و هر چیز دیگه‌ای که مایل باشید !
-
می دونم دوست عزیز اما اگه تنظمیات پیش فرضش خوب باشه که کاربر جدید تا دید تو ذوقش نخوره بهتر نیست !
کاربر ناشی که هنوز نمی دونه چطور لینوکسو می نویسن چطوری بیاد اون تنظیماتو عوض کنه
خلاصه ما باید از تجربه دیگرون استفاده کنیم ..برخی سیستم عاملها به قدری تنظمیات پیش فرضشون حساب شده و کارشناسی هست که ادم هر تغییری توش بده باز می بینه اون تنظیم پیش فرض بهترینه
این تنظمیات از نوع فونت گرفته تا انذازه و رنگ و خستگی چسم ملالت نداشتن و کلاسیک بودن در رفته
-
خب حدود سال 82 بود که بابام CD شبدیکس رو برای من آورد.تا حدود 2 سال روی سیستم من نصب بود و فقط برای بازی‌ها بهش سر میزدم.
اما کم‌کم با technotux.org اشنا شدم.مقاله‌هاش رو خوندوم و جوگیر شدم.اولین بار بهم پیشنهاد کردن پارسیکس نصب کن و حدود 6 ماه نصب بود و من کل کتابش رو خوندم و تقریبا با دستوراتش کلی آشنا شدم.برای تنوع پارسیکس رو پاک کردم و ناپیکس ریختم(توی جمعه بازار حراج کنی بازم گرونه).خلاصه ناپیکس در طی ۱ هفته خیلی توی ذوقم زد.بعد از همه تصمیم گرفتم که کوبونتو ۷/۱۰ رو نصب کنم.که متاسفانه زد و CPU کامپیوتر ما سوخت.(همیشه دماش روی ۹۹ درجه بود!!)
حدود ۱ ماه که داشتیم کامپیوتر رو درست می‌کردیم که دیدیم نتیجه نداره رفتم و کامپیوتر رو آپدیت کردم.حدود ۵ ماه میگذره که روی سیستمم اوبونتو دارم.خودم به شخصه توی ویندوز نمیرم ولی داداشم برای بازی چرا میره.الان خیلی از اوبونتو راضی هستم و افتخار میکنم که سیستم عاملی با بیشترین امنیت رو دارم. :oops:
لینوکس رو در حد فوق پایین بلدم.طریقه‌ی آشنایی هم که گفتم با شبدیکس بود که آشنا شدم. :P
-
خوب من اولین بار یک پاکت سی دی دیدم که یک پنگوئن داشت یک اب میوه رو می خورد که روی پاکت اب میوه عکس ویندوز بود از یکی پرسیدم این چیه گفت اسمش لینوکس و بدرد تو نمی خوره چون گفت بدردم نمی خوره پس نصبش کردم .
یال 83 با مندرک (حالا شده مندرایو ) شروع کردم خیلی چیزی سر در نیاوردم بعدش رفتم سراغ ردهت 7 اما بازم خوشم نیومد تا اینکه با سوزه اشنا شدم سوزه 8.1 رو نصب کردم و کاملا لذت بردم در کنار سوزه با ناپیکس کار کردم و بعد ش یک هفته ای با جنتو و پنتو کار کردم بعدش فدورا رو امتحان کردم و بعد با مشورت یکی از دوستان اومد روی توزیع لیبرانت و این اغاز اشنایی رسمی و پنجره ای جدید در راه لینوکس به من بود بعدش از پارسیکس 7.5 استفاده کردم و ادامه دادم تا اوبونتو 6.6 بود فکنم و بعدش دبیان اچ و بعد اوبونتو استودیو دو نسخه پایدار اخر یعنی 7.10 و قبلیش و بعد دبیان لنی و بعد هم پارسیکس و الان هم از پارسیکس استودیو که یک توزیعی هست که خودم بر اساس پارسیکس مخصوص کارهای مالتی مدیا هست ساختم کار می کنم و کاملا راضی هستم
-
همم
۱- یک مدت ۹ ،۱۰ ماهه در سال ۲۰۰۰ ،۲۰۰۱ بعدش به دلایل تحصیلی و کنکور رها شد تا بعد از ورود به دانشگاه سال ۲۰۰۳ تاکنون
۲- ردهت ۶ (البته اون موقع ردهت ۷ هم بود ما در اختیار نداشتیم)
۳- متوسط (از نظر خودم و اون جنبه هایی که می خواهم برسم)
۴- همون سال ۲۰۰۰ در دبیرستان برای مسابقات روبوکاپ - در دانشگاه هم با توجه به اینکه پروژه خیلی از درس ها در لینوکس تحویل گرفته میشه همین روند ادامه پیدا کرد
-
برای ما خوبه.تقریبا از دوم راهنمایی کار کردیم. \\:D/
-
سلام خدمت همه لینوکسی های عزیز
چند وقته خیلی کنجکاو شدم که بدونم چند وقته که کاربران لینوکس توی ایران بیشتر شدن.به همین خاطر لطف کنید بفرمایید که :
1.چند وقته که با لینوکس کار میکنید؟
2.اولین بار با کدوم توزیع لینوکس کار کردین؟
3.به نظر خودتون لینوکس رو در چه سطحی بلدین؟خیلی بالا--بالا--متوسط--پایین--خیلی پایین
4.چطوری با لینوکس آشنا شدین؟
متشکرم
پی نوشت:شکسته نفسی اکیدا ممنوع!
۱. بطور مداوم ۱سالی میشه (شاید کمتر)
۲. Redhat 4 (اگر اشتباه نکنم!) قضیه مربوط به خیلی وقت پیش هست! اون زمان لینوکس ساپورت خوبی از لحاظ منابع آموزشی نداشت! منم زیاد انگلیسیم اون موقع خوب نبود و در نتیجه منجر به پاک شدن لینوکس شد!
۳. پائین
۴. از طریق سایتهای آموزشی و سفارش پسر خاله ام :دی
-
فکر می کنم red hat 6 بود یادم برای اینکه نصبش کنیم ناچار بودیم یه سری اطلاعات سخت افزاری رو دستی وارد کنیم. بعد از اون رفتم سراغ suse دوامش کمتر بود اما کتابخانه های برنامه نویسی که من احتیاج داشتم توش بود. بعد خواستم سولاریس نصب کنم نمی دونم سی دی که من داشتم خراب بود یا من بلد نبودم به هر حال نافرجام بود.بعد یه مدت یه جا کار کردم که از fedora به عنوان سرور استفاده می شد. اما بعد یه شرکت برنامه نویسی بازی تاسیس کردیم با ۲ تا از دوستان به اسم ذهن زیبا ( البته الان نیمه تعطیل) اونجا مجبور شدم چند سالی رو با ویندوز سر کنم تا پروژه پایانیم که یه firewall نوشتم برای minix (همون که تو کتاب تنباووم) بعد از اون بود که با اوبونتو آشنا شدم و تا حالا دارم ازش استفاده می کنم اما چون پروژه نرم افزاری می نویسم ( مخصوصا برای ارگان دولتی) کابوس ویندوز رو باید تحمل کنم.
اما در کل دانش لینوکسیم پایینه اما یه برنامه force گذاشتم. (( من هر سالم رو یه اسم براش می ذارم و می گم که تا آخر سال باید فیه ما فیه اش رو درارم. امسال اوبنتو)) تا خدا چی بخواد.
با لینوکس از طریق مجله آشنا شدم.
اما به قول معروف (( دوستانی ناب آمده اند. دوستانی که محوشان شده ام .))
-
راستی من یادم رفت از خودم تعریف کنم من :D نسخه ی Redhat2 رو هم نصب کردم و هارد پروندم! اصول من شش هفت سال اول رو فقط هارد پروندم! کار خاصی نمی بلد نبودم توش :oops:
-
آهان ! عجب بحث جالبی شده
من حدود یک سال فقط از سی دی لایو استفاده می کردم و دلیلش هم نداشتن اینترنت پر سرعت و یه سیستم درست و حسابی و جم و جور بود ولی الان ۶ ماهی میشه دل رو به دریا زدم و دارم حسابی حال می کنم .
تا حالا با هفت تا از توزیع های متفاوت لینوکس هم کار کردم .
در کل حدود یک سال و نیم میشه ولی از مدت ها پیش با لینوکس آشنا شده بودم .
اصلا ناراحت نیستم که قبلا از ویندوز مایکروسافت استفاده می کردم . چون شاید اگه ویندوز مزخرف رو کار نکرده بودم الان ارزش لینوکس برام قابل درک نبود .
من جنون فایرفاکس و عشق اپن سورس دارم .
-
من پار سال در كتب سيستم عاملمون لينوكس داشتيم. اصلا خوشم نمي اومد. بعدس در نمايشگها لينوكس كارآمد رو خريدم. اومدم كار كردم ديدم خيلي با حاله. بعد افتادم دنباله لينوكس. بعد از كارآمد كوبونتو 6.06. بعد از اون هم اوبونتو :D