چند وقته که با لینوکس کار می کنید؟

[سجاد]

یکی از بچه ها یه 7.08 ubuntu داد من تعریفشو شنیده بودم اما امتحان نکرده بودم .

اوبونتو 7.08 هم موجود است؟!

7.10

[mohi]

۱- من حدود سالهای ۸۰ یا ۸۱ بود که برای اولین بار نصب کردم. شاید بیشتر از بند انگشتای دو دستم هم اطلاعاتم رو از دست دادم و دوباره از اول... کرم لینوکس افتاده بود تو جونم... حدود ۱/۵ ساله که کاملا مهاجرت کردم و یک ساله سیستمم روی ویندوز رو هم ندیده.
۲- با مندریک شروع کردم که بعدا شد مندریوا. خیلیها رو امتحان کردم ا ببینم کدوم راحتتر و بهتره! و این علت همیشگی فرمت کل هاردم بعد از یه مدت بود (بلد نبودم با گراب و لیلیو خوب کار کنم). الان هم کوبونتو دارم وفکر عوض کردنش رو هم نمیکنم...
۳- پایین یا خیلی پایین. بی تعارف
۴- اواخر دبیرستان دنبال مک میگشتم که اتفاقی با لینوکس آشنا شدم.

[hisitech]

سلام عرض می کنم خدمت همه ی دوستان عزیزم :
ماشاالله بچه های فورم بچه های با استعدادی هستند خوب تو این مدت کم تونستن پیشرفت کنند .. از این بابت بسیار خوشحالم    امیدوارم امسال سال خوبی برای جامعه لینوکس ایران باشه
اما

من آشناییم با لینوکس بر می گرده به سال ۸۲ که توسط پسر دایی عزیزم که استادم هم محسوب میشه این امر اتفاق افتاد ( واقعا ازش ممنونم )‌ این تحول بزرگ تو زندگی من بدون وجود ایشون امکان پذیر نبود .
با RedHat شروع کردم که واقعا کار خیلی سخت بود یه مدت با فدورا کار کردم بعد به سوزه رو آوردم که اون سال ها واقعا برام جالب بود و تجربه های خوبی ازش دارم بعد با دبیان آشنا شدم و یه مدت طولانی تری باهاش کار کردم بعدش هم که با اوبونتو که واقعا معرکه هست ( رو پی سی دبیان دارم رو لپ تاپ اوبونتو) این وسط ها هم با ناپیکس و پارسیکس و .... ور رفتم .یعنی کلا هر توزیعی به دستم برسه یه نگاه بهش می اندازم ولی کلا با دبیان بیس ها راحت ترم و این توزیع ها رو بیستر می پسندم .
دو سالی میشه که کامل مهاجرت کردم و از این بابت خوشحالم .
سید راست میگه لینوکس اینقدر بزرگه که شما هر روز برای یاد گرفتن مطلب داری پس منم پایین
سایت تکنوتاکس هم خیلی تو لینوکس و آشنایی من کمک کرد . فکر کنم یه زمانی تنها منبع به زبان فارسی بود که میشناختم ولی الان وضع خیلی فرق کرده هم لینوکس پیشرفت زیادی داشته هم جامعه کاربران

این جمله رو من جایی نمی گم چون شاید به تعصب متهم بشم ولی اینجا همه خودی هستند : لینوکس رو دلیلی برای لذت بردن از زندگی و کارم میدونم !

ممنون

[404]

خب حالا که این طوره منم  بگم 
(۴)اوایل تابستون ۸۶ می خواستم ببینم لینوکس چیه. به همونی که می خواستم ازش لپتاپم رو بخرم گفتم برام بریزه. اون موقع اسم اوبونتو و دبین و .. رو نشنیده بودم فقط یه ردهت توی ذهنم بود که نمی دونستم از کجا اومده! اون بنده خدا هم(۲) سی‌دی لایو ناپیکس (که توی بسته بندی لپتاپم بود) رو بهم قالب کرد گفت بیا! برات با کلی بدبختی ریختم فقط باید سی‌دی بذاری توش تا بوت شه! منم هی تعجب می کردم که چرا هر چی توش سیو می کنم دفعه‌ی بعدی که میام نیست! اون موقع تا این حد از لینوکس سرم می شد (۳)

تابستون ه ۸۶ یه جایی بودم که کامپیوتر هاش دبین داشت. چون سیستم عامل دیگه ای نداشت، تقریبا مجبوری باهاش کار می کردیم.در واقع م کاری نمی کردیم! می رفتیم یه gedit وا می کردیم،‌توش برنامه می نوشتیم‌، یه فایر فاکس وا می کردیم، سابمیت می کردیم، وقتی قرار بود کلاس تموم شه، کامپیوتر ها رو یه دفه ری‌بوت می کردن و محترمانه می نداختنمون بیرون.

نمی دونم چی شد ۲۶ ه شهریور اینجا رو دیدم و عضو شدم، کلی ناراحت شدم که بعد جشن نصب مشهد بود! اینجا هم که بد طوری آدم رو نمک گیر می کنه آدم واقعا فلسفه‌اوبونتو و متن باز رو درک می کنه. ازون موقع چند بار اقدام به ترک اوبونتو کردم(چون شب و روزم شده بود و کار و زندگی دیگه ام رو تعطیل کرده بودم؛ ولی زیاد دووم نمی آوردم)تقریبا می تونم بگم از همون ۲۶ ه شهریور لینوکسی شدم و (۱)تقریبا ۱۹۸ روز و چند ساعت می شه تا الان که حدود نصفش رو در حال ترک کردن بودم. خوشالم که ویندزدم رو ۳ ماهی می شه که بوت نکردم (۵)چیزی که خیلی باهاش حال کردم دادن سی دی اوبونتو به یکی دیگست طوری که فرداش بیاد ازم یه سوالی بکنه و بعد یه موقع برم ببینم تنها سیستم عاملی که روی کامپیوترش داره اونه و یه موقع ببینم که داریم با هم در مورد اپن سورس حرف می زنیم!(۶)یه خاطره‌ای ام که از اوبونتو دارم اینه که یه موقع وسط سایت رو زمین نشسته بودیم ۶ تا کی برد از سایت برداشتیم زدیم به لپتاپ یکی مون .هیجانی ترین نیبلزی بود که بازی کردم!مخصوصا اون قسمتیش که یکی از بچه ها گوشیش زنگ زد و داشتم با دست دیگه ام کرمشو کنترل می کردم و اومدن از کلاس پرتمون کردم بیرون

پ.ن:جوگیر شدم ۵ و ۶ رو خودم اضافه کردم.

[شایان]

 من حدود ۱ ساله که با لینوکس کار می‌کنم اولین بار فدورا نصب کردم و بعدش هم اومدم اوبونتو ۷.۰۴ و بعد از اون ۷.۱۰
شیوه‌ی آشنایی هم این‌طوری بود که اول از طریق کلاس‌های کارگاه کامپوتر توی دانشگاه با لینوکس و تعدادی از دستورات آن آشنا شدم. بعدش
توی یک install-fest توی دانشگاه فدورا نصب کردم و چون وایرلس لپ‌تاپم رو نمی‌شناخت اومدم اوبونتو. الان هم روی لپ‌تاپ اوبونتو و روی کامپیوتر خانه
دبیان دارم.
میزان لینوکس دانستن من هم بستگی دارد به اتصالم به اینترنت،
 اگر وصل نباشم که به قول دوستان زیر زمین و اگر وصل نباشم بالا، تا google هست زندگی باید کرد

[علیرضا طالقانی]

۴۰۴  ! خوشم آمد، با اینکه اعتیاد ات شدیده ! ولی بازم روحیه ات رو حفظ کردی و به دنبال ترکی! 
ولی خدایی اگه دوا موایی برای ترک گیر آمد ! منم میخوام 

[hisitech]

خب حالا که این طوره منم  بگم 
(۴)اوایل تابستون ۸۶ می خواستم ببینم لینوکس چیه. به همونی که می خواستم ازش لپتاپم رو بخرم گفتم برام بریزه. اون موقع اسم اوبونتو و دبین و .. رو نشنیده بودم فقط یه ردهت توی ذهنم بود که نمی دونستم از کجا اومده! اون بنده خدا هم(۲) سی‌دی لایو ناپیکس (که توی بسته بندی لپتاپم بود) رو بهم قالب کرد گفت بیا! برات با کلی بدبختی ریختم فقط باید سی‌دی بذاری توش تا بوت شه! منم هی تعجب می کردم که چرا هر چی توش سیو می کنم دفعه‌ی بعدی که میام نیست! اون موقع تا این حد از لینوکس سرم می شد (۳)

تابستون ه ۸۶ یه جایی بودم که کامپیوتر هاش دبین داشت. چون سیستم عامل دیگه ای نداشت، تقریبا مجبوری باهاش کار می کردیم.در واقع م کاری نمی کردیم! می رفتیم یه gedit وا می کردیم،‌توش برنامه می نوشتیم‌، یه فایر فاکس وا می کردیم، سابمیت می کردیم، وقتی قرار بود کلاس تموم شه، کامپیوتر ها رو یه دفه ری‌بوت می کردن و محترمانه می نداختنمون بیرون.

نمی دونم چی شد ۲۶ ه شهریور اینجا رو دیدم و عضو شدم، کلی ناراحت شدم که بعد جشن نصب مشهد بود! اینجا هم که بد طوری آدم رو نمک گیر می کنه آدم واقعا فلسفه‌اوبونتو و متن باز رو درک می کنه. ازون موقع چند بار اقدام به ترک اوبونتو کردم(چون شب و روزم شده بود و کار و زندگی دیگه ام رو تعطیل کرده بودم؛ ولی زیاد دووم نمی آوردم)تقریبا می تونم بگم از همون ۲۶ ه شهریور لینوکسی شدم و (۱)تقریبا ۱۹۸ روز و چند ساعت می شه تا الان که حدود نصفش رو در حال ترک کردن بودم. خوشالم که ویندزدم رو ۳ ماهی می شه که بوت نکردم (۵)چیزی که خیلی باهاش حال کردم دادن سی دی اوبونتو به یکی دیگست طوری که فرداش بیاد ازم یه سوالی بکنه و بعد یه موقع برم ببینم تنها سیستم عاملی که روی کامپیوترش داره اونه و یه موقع ببینم که داریم با هم در مورد اپن سورس حرف می زنیم!(۶)یه خاطره‌ای ام که از اوبونتو دارم اینه که یه موقع وسط سایت رو زمین نشسته بودیم ۶ تا کی برد از سایت برداشتیم زدیم به لپتاپ یکی مون .هیجانی ترین نیبلزی بود که بازی کردم!مخصوصا اون قسمتیش که یکی از بچه ها گوشیش زنگ زد و داشتم با دست دیگه ام کرمشو کنترل می کردم و اومدن از کلاس پرتمون کردم بیرون

پ.ن:جوگیر شدم ۵ و ۶ رو خودم اضافه کردم.

میگم مثل کافه اوبونتو یه مرکز بازپروری هم بزنیم بد نیست 
(هی میگم تو کافه مواد اعتیاد اور پخش نکنید )

[علیرضا طالقانی]

دیگه از این حرفا گذشته!
به نظرم من باید ی جایی درست کنیم!‌همه معتادا رو جمع کنیم! دور هم باشن! خوش باشن! ک باقی ی جامعه رو خراب نکنن!   
فقط آدرس هم بدین! من بیام سر صف

[مهدی پیشگوی]

سلام
من هم نزدیکهای ۵ سالی میشه کا باهاش کار می کنم ولی نه به صورت حرفه ای . به صورت مبتدی باهاش آشنا شدم و کار کردم و همچنان دارم یاد میگیرم و به قول دوست عزیزم آقای طالقانی خوشبختانه بهش معتاد شدم و از دستش نمی دم . گاهگداری با ویندوز هم کار کردم اون هم تو کافی نت ها و یا کامپیوتر های فک و فامیل . هیچ نوع عشق بازی تو کامپیوتر ندارم و عاشق برنامه نویسی هستم برای همین هیچ گونه وابستگی و دلبستگی به ویندوز ندارم . توزیع هایی که استفاده کردم تقریبا به ترتیب زیر هستش :
رد هت -> فدورا -> سوزی -> دبیان -> ناپیکس -> سابایون -> اوبونتو -> دوباره دبیان
شدیدا توزیع های دبیان و اوبونتو و ناپیکس رو دوست دارم.

[solook]

چند وقته خیلی کنجکاو شدم که بدونم چند وقته که کاربران لینوکس توی ایران بیشتر شدن.به همین خاطر لطف کنید بفرمایید که :
1.چند وقته که با لینوکس کار میکنید؟
2.اولین بار با کدوم توزیع لینوکس کار کردین؟
3.به نظر خودتون لینوکس رو در چه سطحی بلدین؟خیلی بالا--بالا--متوسط--پایین--خیلی پایین
4.چطوری با لینوکس آشنا شدین؟
متشکرم

حدود یه ماهی هست
اوبونتو
پایین
دیدم یه جا برچسب اوبونتو نصب شده پرسیدم چیه این یکی گفت لینوکسه منم خوشم اومد البته یه خورده هم معرفی کرد و گفت از حالت دستوریش کاسته شده و خیلی گرافیکی تر شده !

[علیرضا طالقانی]

دیدم یه جا برچسب اوبونتو نصب شده پرسیدم چیه این یکی گفت لینوکسه منم خوشم اومد البته یه خورده هم معرفی کرد و گفت از حالت دستوریش کاسته شده و خیلی گرافیکی تر شده !

میشه این طوری برداشت کرد! بیشترین کاری تیم طراح لینوکس روی لوگوش بده 
 

[شایان]

خب حالا که این طوره منم  بگم 
(۴)اوایل تابستون ۸۶ می خواستم ببینم لینوکس چیه. به همونی که می خواستم ازش لپتاپم رو بخرم گفتم برام بریزه. اون موقع اسم اوبونتو و دبین و .. رو نشنیده بودم فقط یه ردهت توی ذهنم بود که نمی دونستم از کجا اومده! اون بنده خدا هم(۲) سی‌دی لایو ناپیکس (که توی بسته بندی لپتاپم بود) رو بهم قالب کرد گفت بیا! برات با کلی بدبختی ریختم فقط باید سی‌دی بذاری توش تا بوت شه! منم هی تعجب می کردم که چرا هر چی توش سیو می کنم دفعه‌ی بعدی که میام نیست! اون موقع تا این حد از لینوکس سرم می شد (۳)

تابستون ه ۸۶ یه جایی بودم که کامپیوتر هاش دبین داشت. چون سیستم عامل دیگه ای نداشت، تقریبا مجبوری باهاش کار می کردیم.در واقع م کاری نمی کردیم! می رفتیم یه gedit وا می کردیم،‌توش برنامه می نوشتیم‌، یه فایر فاکس وا می کردیم، سابمیت می کردیم، وقتی قرار بود کلاس تموم شه، کامپیوتر ها رو یه دفه ری‌بوت می کردن و محترمانه می نداختنمون بیرون.

نمی دونم چی شد ۲۶ ه شهریور اینجا رو دیدم و عضو شدم، کلی ناراحت شدم که بعد جشن نصب مشهد بود! اینجا هم که بد طوری آدم رو نمک گیر می کنه آدم واقعا فلسفه‌اوبونتو و متن باز رو درک می کنه. ازون موقع چند بار اقدام به ترک اوبونتو کردم(چون شب و روزم شده بود و کار و زندگی دیگه ام رو تعطیل کرده بودم؛ ولی زیاد دووم نمی آوردم)تقریبا می تونم بگم از همون ۲۶ ه شهریور لینوکسی شدم و (۱)تقریبا ۱۹۸ روز و چند ساعت می شه تا الان که حدود نصفش رو در حال ترک کردن بودم. خوشالم که ویندزدم رو ۳ ماهی می شه که بوت نکردم (۵)چیزی که خیلی باهاش حال کردم دادن سی دی اوبونتو به یکی دیگست طوری که فرداش بیاد ازم یه سوالی بکنه و بعد یه موقع برم ببینم تنها سیستم عاملی که روی کامپیوترش داره اونه و یه موقع ببینم که داریم با هم در مورد اپن سورس حرف می زنیم!(۶)یه خاطره‌ای ام که از اوبونتو دارم اینه که یه موقع وسط سایت رو زمین نشسته بودیم ۶ تا کی برد از سایت برداشتیم زدیم به لپتاپ یکی مون .هیجانی ترین نیبلزی بود که بازی کردم!مخصوصا اون قسمتیش که یکی از بچه ها گوشیش زنگ زد و داشتم با دست دیگه ام کرمشو کنترل می کردم و اومدن از کلاس پرتمون کردم بیرون

پ.ن:جوگیر شدم ۵ و ۶ رو خودم اضافه کردم.

میگم مثل کافه اوبونتو یه مرکز بازپروری هم بزنیم بد نیست 
(هی میگم تو کافه مواد اعتیاد اور پخش نکنید )

این مرض جدیدیه که پزشکان از آن به نام اوبونتیسم یاد می‌کنند.

[solook]

دیدم یه جا برچسب اوبونتو نصب شده پرسیدم چیه این یکی گفت لینوکسه منم خوشم اومد البته یه خورده هم معرفی کرد و گفت از حالت دستوریش کاسته شده و خیلی گرافیکی تر شده !

میشه این طوری برداشت کرد! بیشترین کاری تیم طراح لینوکس روی لوگوش بده 
 

این درسته اما بیشترین چیزی که منو جذبش کردم همون تعریفی بود که دوستم در مورد محیط گرافیکیش کرد
اخه کاربران دوگونه هستند
گروهی حرفه ای کار میکنند و خب بنا به تخصصشون با دستور و کد کار میکنن
گروهی هم امثال من هستند که نیار شدید دارن اما دنبال سادگی و سهولت هستند که کم هم نیستند این افراد
اینان دنبال ویندور میرن به خاطر سهولتش حالا اگه جوری کاربشه که محیط لینوکس هم بیش از اینها گرافیکی بشه و روی این موضوع تبیلیغ بشه افراد زیادی مانند من جذب لینوکس خواهند شد

[علیرضا طالقانی]

درسته سلوک جان!‌فکرکنم چند تا پست بالا تر منم به همین مورد ی اشاره ای کردم!
توی همین مدت کم هم خوب تونسته جای خودش رو توی کاربرای خونگی باز کنه!  و البته ی مشکل بزرگ در ایران ! فقط دسترسی به خطوط پر سرعته و البته بازار فروش رایانه ی ایران که وابستگی شدید داره با مایکروسافت !‌به دو دلیل
۱- سنت شده
۲- سطح علمی شون ۰(‌ سو تفاهم نشه‌!منم خودم شش هفت سال عمرم رو توی بازار گذاشتم و چه اشتباهی بود  )

ولی من که خیلی امید دارم!  در آینده نزدیک جای خودش رو محکم تر کنه!
نمونه اش مادر خود من هستش که از وقتی روی اون یکی سیستم لینوکس هم نصب کردم! دیگه از ویندوز برای درس هاش استفاده نمی کنه!      شاید فقط اجرای درسهای خودش رو بلد باشه! ولی خب ی کاربر خانگی ی و از سیستم راحتی و بی دردسری رو می خواد ! نه نصب وب سرور !    که این هم قربونش برم دیگه هلو شده!

راستی! سلوک جان!‌من منظور بدی نداشتم ها! مزاح بود پست قبلیم !  به هر حال هر کدوم از ما ی طوری با این لینوکس آشنا شدیم و چطور اش که مهم نیست! مهم موندن اشه 

[solook]

خب حالا که بناشد اینجا ناگفته ها گفته بشه یه چیزم بگم
من توزیعهای دیگه لینوکس کار نکردم و تنها با همین اوبونتو کار کردم
راستش به نوع رنگهایی که کاربرده شده یه خورده اعتراض دارم
مثلا وقتی می خواد بیاد بالا یه رنگ کرم مانندی هست که یه خورده به نظر من بی کلاسه !! اگه از نوع رنگ بهتر استفاده میشد بهتر بود یا حداقل جوری باشه که مات نباشه
من خودم تو ویندوز که کار میکنم زمینه دسکتاپم هیچ عکسی نیست اما همون رنگ آبیی تو زمینه هست برام بهترین گزینه هست چون هرچی ادم نگاه میکنه چشمم خسته نمی شه و حالت خوبی داره کلا اما ..

کلا مایکروسافت یه خورده پولی که می خوره داره از  نوع انتخاب رنگها و زیبایی هایی که به کار میبره داره می خوره

البته شاید ک حرفه ای ها زیاد به فکر زیبایی و جذابیت نیستد و این حالت همه جایی باشه مثال بارزش م قالب همین سایت هست که اصلا  خبری نیست با اینکه اینهمه قالب خوب و خوشکل هم هست
اهمیت زیبایی وقتی معلوم میشه که خیلی از مردم عقلشون تو چشمشونه اونوقت حیفه ما از این هنر دور بمونیم