این همه نوشتم و نوشتم. ترجمه هم باشه خوبه! (البته من مترجم نیستم! اصلا و ابدا!
)
این نوشته یه ترجمه آزاد (همون شبه ترجمه) هست برای مطلبی در
اینجا. به نظرم جالب اومد گفتم ترجمه کنم شاید برای کسایی که ندیده باشن جالب باشه. اول بگم که این مطلب کاملا جنبه طنز داره و متن اصلی کار برو بچ لینوکسیه
!
... چی میشد اگه سیستم عاملهایی که در ادامه اومدن، شرکتهای هواپیمایی بودن؟!!
هر سیستم عامل روش خودش رو داره و به روش خودش این «شرکت» رو اداره میکنه. به هر حال آرزو کردن که عیب نیست به خصوص لینوکسیها که دارن توی یه خواب در حال تعبیر زندگی میکنن
. و اما ماجرای این شرکتها هوایی:
شرکت هواپیمایی Unix
توی این خط هر کسی یک قسمت از هواپیما رو باخودش میاره و بعد وقتی همه اومدن، روی باند، قطعات رو کنار هم میچینن و یک ریز روی نوع هواپیمایی که باید بسازن جر و بحث میکنن.
شرکت هواپیمایی DOS
بگذریم که مسافرت با این خط اگه بشه، مثل سوار شدن به هواپیمای برادران رایت هست ولی خب... اینجا همه مسافرا باید هواپیما رو اونقدر هل بدن تا بلند بشه و بپرن روش سوار بشن تا وقتی دوباره زمین بخوره سواری کنن! بعدش دوباره هل میدن و میپرن روش و دوباره تکرار میشه....
شرکت هواپیمایی Mac
تمام مهماندارا، کاپیتانها، باربرا و ماموران بلیط همه عین هم هستن. هر بار که یه سوال درباره جزییات بپرسی، خیلی با ملایمت ولی محکم به شما گفته میشه که شما لازم نیست بدونید، دوست ندارید بدونید و هر کاری رو برای شما انجام میدن بدون این که لازم باشه چیزی بدونید، پس ساکت باشید.
شرکت هواپیمایی Windows
ترمینال رنگ و وارنگه و با کارمندانی با برخورد دوستانه. چک کردن اسباب و وسایل و سوار شدن ساده و برخواستن از زمین نرمه. حدود ۱۰ دقیقه بعد از پرواز، وسط هوا، هواپیما بدون هیچ هشدار یا چیزی مثل اون منفجر میشه!
شرکت هواپیمایی Windows NT
مثل قبلی میمونه ولی هواپیماهای بزرگتری میخواد و هنگام منفجر شدن هواپیماهای در شعاع ۴۰ مایلی رو هم با خودش میبره.
شرکت هواپیمایی Windows XP
به فرودگاه میاید که فقط اجازه میده هواپیماهای XP توش خدمات بگیرن. تمام هواپیماها عین هم هستن، رنگهای درخشانی دارن و سه برابر اون اندازهای هستن که باید باشن. نشانهها خیلی بزرگ هستن و همه یک سمت رو نشون میدن. هر سمت که برید، یه شنلپوش سرو کلهاش پیدا میشه که یه کلاه نوک تیز سرشه و اصرار میکنه دنبالش کنید. اسباب و لباسهای شما رو میگیرن و یک دست لباس و یک کیف XP متحدالشکل به شما میدن که شکل همه اونایی بشید که دو رو بر شما هستن. این از اون چیزاییه که برای هزینه زیادی بلیط اومده. تا وقتی یک قرار داد امضا نکنید، هواپیما بلند نمیشه. سرگرمی توی هواپیما که قولش رو داده بودن، همون کارتونهای تکراری تام و جری از آب درمیاد که هی تکرار میکنن. شما باید قبل از خوردن یا نوشیدن هر چیزی با آژانس مسافرتیتون تماس بگیرید. به طور منظم در تمام مدت پرواز، بازرسی میشید. اگه بیش از دوبار به دستشویی برید، از شما پول یک بلیط جدید گرفته میشه. مهم نیست برای چه مقصدی بلیط تهیه کردید، همیشه توی یه جزیره مشخص سقوط میکنید.
شرکت هواپیماییOS X
شما وارد یک ترمینال سفید میشید و تمام چیزی که میبینید یک خانم هست که در گوشهای پشت یه میز سفید نشسته. شما به سمتش قدم میزنید تا بلیطتون رو تهیه کنید. اون کارمند لبخند میزنه و میگه «به شرکت خطوط مسافربری OS X خوش اومدید، اجازه بدید تا عکس شما رو بگیریم» که یکهو یک دوربین از دیوار درمیاد که قبلا بهش توجه نکردید و عکس شما رو میگیره کارمند میگه «متشکریم، این بلیط شماست.» و شما یک بلیط کوچولو با عکستون بالاش میگیرید که تمام اطلاعات شما توشه. یک در سمت راست شما باز میشه و شما واردش میشید. شما وارد یک فضای باز میشید که یه صندلی وسطش داره. شما میشنید و تا آخر به موسیقی گوش میدید و فیلم نگاه میکنید. شما هیچوقت هیچکدوم از مسافراا رو نمیبینید. شما فرود میاید، پیاده میشید و به خودتون میگید «وای عجب پرواز خوبی ولی فکر میکنم یه چیزی کمه»
شرکت هواپیماییWindows Vista
شما وارد یک ترمینال با ظاهر خوب میشید با بزرگترین هواپیماهایی که تا حالا دیدید. هر ده قدم یک افسر امنیتی پیداش میشه و از شما میپرسه که آیا «مطمئن» (Sure) هستید که میخواید به راه رفتن ادامه بدید و به هواپیماتون برسید یا نه و اگه دوست دارید لغو (Cancel) کنید. مطمئن نیستید که بخواید لغوش کنید، راه رو ادامه میدید و از مامور پشت میز میپرسید چرا هواپیماها اینقدر بزرگ هستن. بعد از اینکه یک افسر امنیتی مطمئن شد که شما میخواید این سوال رو بپرسید و میخواید که جواب رو بشنوید، مامور پشت میز جواب میده که هواپیماها بزرگترن تا مشتریها احساس بهتری پیدا کنن ولی هواپیماها طراحی شدن که دوبرابر کندتر سفر کنن و این افزایش وزن به رسیدن هواپیما به سرعت پرواز کمتر کمک کرده.
توی هواپیما، از همه مسافران تک به تک سوال میشه که مطمئن هستن که این پرواز رو میخوان یا نه. این سیاست شرکت هست که کاپیتان از همه مسافرا به صورت دسته جمعی همون سوال رو دوباره میپرسه. بعد از گفتن بله به سوالات متعدد، یکی با مشت به صورت شما میزنه چون از شما پرسیده «آیا مطمئن هستید که بخواید با مشت بزنم توی صورت شما؟ بله یا نه؟» و شما هم به صورت ناخودآگاه جواب دادید بله!
بعد از بلند شدن، خلبانها متوجه میشن که درایور فرمان چرخ به روز رسانی نشده و با هواپیمای جدید کار نمیکنه. به همین دلیل همیشه در حالت پایین گیر کرده. این باعث میشه که هواپیما حتی کندتر هم پرواز کنه ولی خلبانها به این عادت دارن و پرواز رو ادامه میدن در حالیکه امیدوارن سازنده فرمان چرخ به زودی یک به روز رسانی برای درایور انجام بده.
شما به مقصد میرسید در حالیکه آرزومندید که با همون XP قدیمی سفر کرده بودید به جای اینکه این خط جدید رو امتحان کنید. یک دوست نزدیک به شما میگه که شرکت هواپیمایی Linux خیلی بهتره و جایگزین بهتریه و کمک میکنه.
شرکت هواپیماییLinux
کارمندان ناراحت تمام شرکتهای خطوط مسافربری دیگه تصمیم میگیرن که شرکت خودشون رو شروع کنن. اونا هواپیماها و بلیطها ور میسازن و باند پرواز رو خودشون آسفالت میکنن. اونا یه هزینه کم برای چاپ بلیط میگیرن ولی شما میتونید که بلیط رو دانلود کنید و خودتون پرینت کنید.
وقتی سوار میشید، یک صندلی، چهار کمربند ایمنی، آچار و یک کپی از seat+HOWTO.html به شما داده میشه. وقتی درستش کنید، صندلی شما که قابلیت تنظیم شدن کامل داره، خیلی راحت هست؛ هواپیما بی مشکل میره و به مقصد میرسه؛ بدون هیچ مشکلی. غذاهای طی پرواز عالی هستن. شما سعی میکنید که به باقی مشتریان شرکتهای بگید چه سفر خوبی داشتید ولی تنها چیزی که میگن اینه که «شما باید با صندلی چکار میکردید؟»