وجود وابستگیها حجم برنامهها رو به تنهایی و در کنار هم کم میکنه. مثلا totem برای پخش مدیا به کتابخونهی gstreamer نیاز داره، ریتمباکس هم همینطور. یا باید این کتابخونه رو توی هر دوی اینها کپی کنیم که حجم هر دو تا رو بالا میبره، یا اون رو به عنوان پیشنیاز معرفی کنیم و هر دوی این برنامهها بیان و از اون استفاده کنن
حرف استاد که کاملا درسته و یک نکته دیگه هم هست: استفاده از وابستگی ها به سیستم عامل اجازه می ده امن و پایدار بمونه. مفهوم کتابخونه ها رو که می دونیم: مجموعه ای از «فانکشنها» یا «تابعها» یا «روالها»یی که بقیه برنامه ها می تونن صداش بزنن. مثلا فرض کن یک کتابخونه داریم به اسم libio که اجازه می ده یک برنامه بدون دردسر بتونه ورودی خروجی انجام بده. مشخصه که این مورد نیاز همه برنامه ها هست پس «کتابخونه libio» رو همه استفاده می کنن.
حالا توی ویندوز تو هر برنامه ای که نصب کنی یک libio هم همراه خودش داره - همینطور هر کتابخونه دیگه که لازم داره - و در نتیجه هر برنامه یک دی وی دی شده (: این مشکل عظیمی نیست. خب برنامه ها بزرگن که فدای سرمون. اما مشکل اصلی یک چیز دیگه است: هر روز یکسری باگ و اصلاحات توی libio انجام می شه . در لینوکس یک آپدیت libio اصلی توی سیستم رو آپدیت می کنه و همه برنامه ها سریعتر، بدون باگ تر و امن تر می شن. اما توی ویندوز هر برنامه libio خودش رو داره که ممکنه خیلی هم قدیمی شده باشه. یا مثلا ممکنه libio یک قابلیت جدید بهش اضافه بشه. مثلا بگیم این امکان رو پیدا کنه که بتونه ورودی رو از یک جوی استیک بخونه. حالا همه برنامه هایی که تا این لحظه امکان نداشتن از جوی استیک استفاده کنن، libioی جدید بهشون اجازه می ده که با جوی استیک کار کنن (این مثال خیلی خوبی نبود ولی منطقش درست بود).
این مرکزی بودن لایبری ها کلا سیستم رو خیلی کم باگ تر می کنه و سریعتر و سازگارتر و شدیدا جزو یکی از نکات مثبت هر سیستم عاملی است که ازش استفاده می کنه.