برسد به خدای آفریننده
آن که گفت من آفریدم و جان بخشیدم ازخود روحی دمیدم برای او جایگاه منزه ای برنهادم آری او بر ما منت نهاد و اما چرا ؟ جای سوال دارد آن بینیاز چه نیازی بر آفریدن داشت (منزه است خدا) آیا درباره انسان چه فکر کرده بود اگر یقین داشت سختی وآوارگی چنین است آیا باز نیز بر ما منت میگذاشت ؟ آیا ما را با این همه انسان های همتای به ظاهر خوب میرهانید؟ آیا سرنوشتی بدبر مابر میگزینید ؟ وآیا ماسزاوار نام انسان بودیم؟ آیا خاکی پوچ میتوانست باری به این سنگینی را به دوش بکشد؟ واگر خوب بودیم نعمت های او ما را پایانی بود؟ (نعمت های نه مادی بلکه معنوی ) آیا اولین باری که ازاو چیزی خواسته ایم را به خاطر داریم ؟ آیا آن خواسته مادی بود یا معنوی ؟ (هر چه فکر کنم گویم مادی) آیا برای دوری از او گریسته ایم ؟ آیا باید خشم وعذاب او بایست کارهای نیک ما میشد وما را ازبدی دور میکرد ؟ آیا نور میتواند تاریکی بخشد؟ پس این بدی هایمان از که و چه بود ؟ (هر چه اندیشه کنم گویم نوشته هایم ازبدی خودمان بوده است ...) تنها نباش تنهایی برازنده تو نیست .