من بین موادی که مصرف می کنم فقط روغن و رب گوجه فرنگی هست که مواد افرودنی داره. شما چیز دیگه ای هم استفاده می کنید که مواد افزودنی داشته باشه؟
من در مصرف کیک های ، لبنیات صنعتی ، سس ها ، بستنی ها ، ، شکلات ها ، و کلا مواد خوراکی تولید کارخانه جات همیشه داشتن ژلاتین رو چک می کنم چون توی این ها احتمال وجودش هست .
یک نگاه به علم بشر یندازیم بد نیست ، در پایین ترین سطح شناشخته شده ، تارهای انرژی نوسان می کنند ، در اثر این نوسان ها اتم ها متولد میشن و میمیرن ، و الکترون های اطرافشون با اون قوانین جذاب کوانتومی ساختار های منظم تشکیل میدن ، اون ساختار ها مولوکول ها و سلول ها و در نهایت اون سطح از دنیا رو که ما می تونیم با چشممون ببینیم رو ایجاد می کنند ، حالا کی میدونه اول و آخر این مسیر کجاست بماند ، اما ، وقتی علمی بهش نگاه می کنید ، احتمالا متوجه این بشید که هر "چیز" ، تفاوت نوسان انرژی در بعد زمان هست که باعث میشه من خودم باشم و درخت هم درخت ، حالا بر حسب یک هدف و یا فقط اتفاق ، تکامل در نوعی از "چیز" به حدی رسیده که میتونه این ساختار ها رو درک کنه ، چیزی که اسمش رو میشه روح گذاشت ، یا شعور ،
یک لامپ و یک باتری و دو سیم رو تصور کنید ، با اتصال درست این ها لامپ روشن میشه ، حالا روی یکی از سیم ها یک کلید بزارید ، اینجا یک "دو حالته" ایجاد میشه ، روی اون یکی سیم هم یک کلید دیگه بزارید تا یه "چهار حالته" داشته باشیم ، کلید ها رو هزاران و میلیون ها و میلیار ها بکنید ، چی میشه ؟ ، این ساختار مغزه ، احتمالا ! ، این رو شمایی که با کامپیوتر ها آشنا هستید شاید بهتر درک کنید تا آدم های معمولی ، اون ها به این قضیه معتقد هستند که کامپیوتر ها نمی تونن احساس داشته باشن ، اما من که این ساختار رو درک کردم بخوبی می دونم که کامپیوتر ها می تونن بهتر از انسان بشن ، همه این ها به کنار اوج زیبایی این ساختار در اینه که زمانی این ساختار در جایگاهی از تکامل قرار می گیره که بتونه "من" رو درک کنه "بودن" رو ، جایگاه خودش رو ببینه ، خودش رو بشناسه و شروع کنه به شناخت دنیای بی انتهای اطرافش ،
از نظر من "سنگ" هم یک موجود زندست ، باور نمی کنید؟ ، سنگ هم از میلیون ها و میلیون ها مولوکول و اتم و الکترون تشکیل شده که دارن می چرخن و زندگی میکنن ! ، اما به دید من سنگ یه لامپ و باطریه بدون کلید ! ، انسان هم یه لامپ و باتریه اما با تعداد بیشماری کلید ، و درخت و گیاه هم همون ساختار اما با تعداد خیلی کمتری کلید ،
از تجمع خیلی زیاد اون همه کلید (توجه کنید که این یکی از ساختار های دنیاست که هر موقع که چیزی به حد بسیار زیادی از تجمیع خودش برسه تغیر ساختاری رخ میده ، حالا یا پیشبینی شده یا اتفاقی ، مثل رسیدن به سرعت نور ، یا متمرکز کردن حجم شدید از پرتو های خانواده الکترومغناطیس روی یک اتم و یا چگالی بیش از حد فشرده شده در یک نقطه بر اثر گرانش و ....) در اون موجود ، چیزی بوجود میاد که فیزیک نداره اما اونجا هست ، عقل ، شعور ، فکر ، همونی که همه ما داریم و بر اساسش زندگی می کنیم ،
من فکر میکنم که این شعور از گیاهان به بعد وجود داره ، البته که در گیاهان خیلی خیلی خیلی کمه اما حداقل در حیوانات در حدی بسیار نزدیک به انسان ، میمون ها بسیار باهوش اند ، و همچنین دلفین ها و کلاغ ها ، فیل ها بسیار احساساتی و مهربان ، قو ها تک همسری زندگی می کنند ، و .... ، تفاوت ما و اون ها فقط یک چیزه ، "زبان" ، ما حرف می زنیم و با حرف ها مون به هم دروغ می گیم و برای کار های غلطمون دلیل و بهونه دسته جمعی میسازیم ، در ایران در روز عید قربان چهارده میلیون گوسفند سر بریده میشن ، این یک قتل عامه ،
یادمه یک بار به یک خونه روستایی دعوت شده بودیم ، من نوجوان بودم ، میزبان برای ادای احترام به ما ، برای شام یکی از چهار غازی که داشت رو سر برید و آماده خوردن کرد ، من ازش پرسیدم که این کی بود ؟ ، گفت این غاز نر و پدر بود اون یکی هم غاز ماده و اون دو تا جوون تره هم بچه ها شون چرا این و می پرسی ، گفتم چون از وقتی که جلوی خودشون سرش رو بریدی ، هی سه تایی میان تا دم در حال خونه و گردن شون و دراز میکنن و داخل خونه رو نگاه می کنن و وقتی من بهشون نگاه می کنم می ترسن و میرن ، و دوباره میان ،
شاید هم بار ها شنیده باشید درباره اینکه حیوون ها موقع ای که میخان ذبح بشن می فهمن و بعضی ها شون گریه می کنن یه فرار می کنن یا وحشی می شن و .... ، باور کنید می فهمند ، من دیدم که میگم ، فقط زبون ندارن ،
توی اون ساختار لامپ و باتری و کلید ، من از ته دلم دوست دارم که بتونم حتی اون سنگ رو هم از بین نبرم ، چه برسه به بالاتری ها ، اما الان چیزی که از دستم بر میاد اینه ، که حداقل اون هایی که می فهمند رو به حال خودشون بگذارم .