وقف است مرا عمر در این مشتاقی احسنت زهی طراوت و رواقی
من کف نزنم تا تو نباشی مطرب من می نخورم تا نباشی ساقی
مولانا (ما هم با تایپیدن مولا نا حال میکنیم)
دهقان قضا بیس چو ما کشت و درود ... غم خوردن بیهوده نمیدارد سود
پر کن قدح می به کفم در نه زود ... تا باز خورم که بودنیها همه بود ...
به به ! زنده باد عطار
نگید طرف ملا لغتی هست اما :
اولا : دهقان قضا
بسی چو ما کشت و درود ،
دوما : گرچه عطار همشهری خیام بوده اما فکر نکنم خیام راضی باشه شعرش ینام عطار جایی خونده بشه (بگذریم که رباعیات زیادی از جمله همین شعر به خیام منتسب هست اما کسی نمیتونه بگه این رو خیام گفته یا یکی از مقلدبن خیام)