نسخه ۰.۳۵
اوبونتو یکی از گنو/لینوکسهای موفقه. قدرتش رو از دبیان گرفته و سعی کرده ساده و راحت باشه. شعار قشنگی داره که حتما شنیدید «Linux for Human Beings» شعاری که از یک فلسفه عمیق نشات گرفته. و موفقیت اوبونتو، مدیون این مساله و جامعه خیلی قوی کاربریشه. برای این خیلی طبیعیه که هر اوبونتوکاری بخواد که بقیه دوستاش هم به اوبونتو بیان. اگه اوبونتو نشد، حداقل گنو/لینوکس و اگه نشد، متن باز. شاید ماجرای هفت وادی باشه تا مثل اونا توی فضای آزادی متن باز رو حس کنن! اما هر کاری راهی داره. یه روز که داشتم میگشتم، یه
متن جالب دیدم که نکات قشنگی رو مطرح کرده. منم تصمیم گرفتم اونو با چیزایی که از دوستان یادگرفتم کنار هم بذارم و شد این متن! (یا شبه راهنمای تبلیغ اوبونتو !)
پیش نیازها:
قبل از اینکه سعی کنید دوستی رو به اوبونتو بیارید، باید ببینید که دوستای شما با شما راحتن یا نه!
معمولا هر چی خفنتر باشید، احتمال اینکه سختتر با مسایل غیر فنی کنار بیاید بیشتره!
راستی اول اینکه باید حداقل یه دوست داشته باشید! راستی، احتیاج به یه بسته داریم که باید نصب باشه:
sudo apt-get install geek-newbie-compat-ubuntu
این بسته compatibility (سازگاری) کاری میکنه که یه اوبونتو کار خفن بتونه با یه تازه کار راحت برخورد کنه
. (توجه کنید که این بسته رو ما لازم داریم نه کسی که قراره تازه به اوبونتو بیاریدش!
) معمولا اگه اصولی لینوکس کار کرده باشید بسته geek-newbie-compat-linux حتما نصب شده و گرنه برای نسخه اوبونتو، باید از این مخزن نصب بشه:
deb http://ubuntu.life.mainstream.info humanity universe
کلیدش رو هم اضافه کنید
:
wget http://download.ubuntu.life.mainstream.info/thekeytobetterlife.asc
sudo apt-key add thekeytobetterlife.asc
بعدش:
sudo apt-get update
لازم نیست بگم ولی حتما توصیه میکنم که بستهها رو به روز رسانی کنید. همیشه «به روز» بودن خیلی خوبه! چون در زمان «حال» زندگی میکنیم:
sudo apt-get upgrade
بعدش اون بسته رو نصب کنید.
یه سری وابستگی عمومی داره داره: think-easy، have-time و خیلی چیزای دیگه. خوشبختانه این وابستگیهای عمومی، همه توی Life CD به صورت پیشفرض وجود دارن و نصب میشن. فقط بعضیها اون به روز رسانی نمیکنن که به نظر من حیفه
. گاهی متاسفانه به خیال اینکه سرعتشون رو پایین میاره، بعضی از اینا رو غیرفعال میکنن یا حذفش میکنن. اگه کسی خودش بخواد که کار جدیدی بکنه میتونه خیلی راحت بسته geek-newbie-compat-ubuntu-dev رو نصب کنه. سورس هم رو میتونید از http:/sources.innovation.gnu.linux.humanity.org بگیرید که اون رو به دوستانی که واردترن میسپارم.
اینکه این بستهنصب بشه، طول میکشه. بستگی به خودتون داره. مال بعضیها به صورت پیشفرض نصبه و مال بعضیها نه. حتما توصیه می کنم بعد از نصب، این دستور رو اجرا کنید:
sudo dpkg-reconfigure geek
چون برای هر کس، تنظیمات منحصر به فرده. میتونید هم فایلش رو دستی تنظیم کنید:
gedit ~/.geek-newbie.conf
توش تنظیمات زیاده از جملهspeak-tone که معمولا friendly هست. ولی سعی کنید حتما مقدار patience رو بزرگتر از صفر بذارید!
به هر حال نصب و تنظیمش زمان میبره. شاید خطا بده و لازم باشه، بعضی از عادتهای اشتباه رو کنار بذاریم ولی نصب میشه! اگه نصب بشه، حتما احساس بهتری پیدا میکنید. هیچ چیزی به اندازه یاددادن، آموزنده نیست. این از پیش نبازها!
اگه حس میکنید بقیه علاقهمند نیستن، هی در مورد اوبونتو صحبت نکنید، دوستای دیگهای هم هستن! شاید بخواید از این دستور هم کمک بگیرید (این رو توی همون صفحه دیدم. یه کمی سخته ولی باید این کار رو کرد!):
sudo umount /media/geek1
sudo mkdir /media/social
sudo mount /dev/social1 /media/social
بعد از مدتی اگه شما کارها رو درست انجام میدید، میتونید توی Synaptic توی قسمت installed، برنامه دوست (Friend) رو ببینید. چیزی بهتر از داشتن دوست نیست: چه اوبونتو کار (یا گنو/لینوکس کار) و چه غیرش. بعضی از چیزا no-arch هستن و دوستی از همینها محسوب میشه. حتی این کار ممکنه، محبوبیت گنو/لینوکس رو بیشتر کنه.
قبل از جلو رفتن
شوخی به کنار، این مهمترین و حساسترین قدمه، الان وقت عمله! آوردن یک دوست به اوبونتو، ولی درست انجام ندادنش ممکنه به رابطه دوستی شما صدمه بزنه، و اگه صدمه نزنه، به وجهه اوبونتو صدمه میزنه و فلسفه و شعارش (و گنو/لینوکس) رو ضعیف میکنه. نباید کاری کنید که اوبونتو یه سیستم عامل غیر دوستانه، پیچیده و ناسازگار معرفی بشه. بعض میگن ای کاش میشد گاهی توی زندگی اونقدر privileged بودیم که وقتی کاری بد پیش میرفت، توی ترمینال دنیای خودمون و دیگران این دستور رو اجرا کرد:
sudo apt-get remove --purge my-mistakes
اما اونطوری زندگی، شاید تکراری بشه و دیگه از هیچ «اتفاقی» هیجانزده نشیم... (شاید هم تمام دنیا پاک بشه!) به هر حال این امکان رو فقط به صورت شخصی دارید و اونم روی بعضی از بستهها مثل عادتهای بد قابل استفاده هست. برای استفاده از اون، باید راهنمای مربوطه رو مطالعه کنید. حالا که این تفاوت رو گفتم، بد نیست بگم که Life CD رو نمیشه به صورت Live استفاده کرد! یه دلیل ساده داره! چون همیشه باید در حال زندگی باشید و نمیشه ری استارت کرد!! شاید مشکلات باشه ولی تا شقایق هست، زندگی باید کرد! البته یه نوع خاصی هم هست، یعنی یک سری Life CD که خودمون ساخیتم، توی ماشین مجازی خیال که معمولا تحت عنوان داستان و فیلم میشناسیم، میشه باهاشون کار کرد و یه زندگی (یا زندگیهایی) رو توش دید.
میفهمم که چطور اونایی که تازه به گنو/لینوکس و به خصوص اوبونتو اومدن، خیلی میخوان که هر کسی رو لینوکسی کنن. اما اگه شما مشکلات اصلی خودتون رو حل نکردید، چطور توقع دارید که مشکلات بقیه رو حل کنید؟ پس تا وقتی که تمامی مشکلات wireless، پرینتر کردن، مالتی مدیا، شبکه و هر چیز دیگهای که مربوط به شماست، حل نشده - و نمیتونید که چطور روی سیستم خودتون راه بندازیدشون - لطفا سعی نکنید که روی سیستم بقیه امتحان کنید!
تبلیغ
خیلی از ما یه احساس در مورد آدمای فنی داریم. بعضی از آدمای اطراف ما از نظر تکنیکی همین حالا توانا هستن و بعضی توانایی تکنیکی شدن رو دارن. خیلیها فکر میکنن که فنی بودن لازمه گنو/لینوکس کار کردنه، ولی به نظر من حوصله، توانایی برای یادگیری مداوم و برخورد باز با مسایل، چیزیه که واقعا لازمه. کسایی که میتونن یادبگیرن و میتونن دنبال یادگرفتن برن، موفق میشن و اوبونتو کار واقعی میشن. ذهن باز چیزیه که میتونه افق بهتری به شما بده و شما رو به مسایل مهمتر متوجه کنه. چون این خاصیت در آدمهای فنی بیشتر پیدا میشه، این تصور اشتباه ایجاد میشه که گنو/لینوکس برای حرفهای هاست. پس این مساله به خودتون بستگی داره، شاید نوع نگاه باید عوض بشه.
کار رو یکهو انجام ندید، موقعیت شناس باشید. بیشتر وقت رو در مورد لینوکس صحبت نکنید! خیلی چیزای دیگه هست که میدونید و میتونید در موردش صحبت کنید. هر وقت یه موضوع تکنیکی پیشمیاد، در مورد اینکه لینوکس این کار رو چطور این کار رو بهتر از روش موجود انجام میده، صحبت کنید. البته یادتون باشه اونقدری تکنیکی صحبت نکنید که سیپییوی دوستون رو زیاد اشغال کنید و گرنه شاید صحبت شماpkill بشه! و شاید دفعه بعد فایل friends.rules رو عوض کنه که hear-about-linux = NO توش باشه.
اما شاید مهمتر از اون وقتیه که کسی لینوکس رو سرزنش میکنه، آزرده نشید. فقط آروم بحث کنید و موضع خودتون رو روشن کنید. شما نمیخواید که به عنوان یک طرفدار متعصب شناخته بشید! اون وقت دوستای شما فکر میکنن که در قسمت status شما یه چیزی شبیه این هست:
status:dependency is not satisfiable:ubuntu-fan
و یا در مواردی حتی:
Error:wrong architecture 'non-gnu-linux'
و اینطوری برای خودتون یا یه وابستگی اضافی «میتراشید» و یا اینکه خودتون رو از نظر معماری یه جور دیگه نشون میدید! یادتون باشه این فقط باعث میشه که شما محدود دیده بشید...
ابزار
وقتی پای اوبونتو هستیم میدونیم در عین حالی که پای یکی از راحتترین گنو/لینوکسها هستیم، با یه گنو/لینوکس قوی داریم کار میکنیم و از این لذت میبریم. ولی خداییش اول کار،کم هستن کسایی که دنبال این چیزا باشن! خیلی از دستورات عادی، برای کاربر جدید خفن محسوب میشه. وقتی مثلا از ssh استفاده میکنید و میگید چقدر توپه! نباید توقع داشته باشید که جمله خیلی تاثیر گذار باشه!
شاید به این دلیل باشه که در سیستم عامل قبلیش به این امکانات نیازی نداشته.
و اگه برنامه نویس نباشه، به این هم زیاد اهمیت نمیده که شما میتونید به سورس برنامه دسترسی داشته باشید و برنامهها رو اون طوری که دوست دارید، عوض کنید. شاید به نظرش تغییر نسخه گنوم از ۲.۱۸ به ۲.۲۰ به اندازه ۰.۰۲ یا ۳.۵ یه ۴ توی کی دی ای، مهم نیاد و خیلی از امکانات جدید برای کاربر جدید مهم نباشه.
به جاش در مورد چیزایی که مستقیما باهاش سر و کار داره، صحبت کنید. مثل امنیت که یک مساله عمومی برای اکثر مردم هست. و اوبونتو به عنوان یکی از گنو/لینوکسها توی این زمینه جلو هست! میدونید چند بار دوستهام وقتی فِلَشم (Flash memory) رو به من پس میدن، میگن «مراقب باش، شاید ویروسی باشه»؟ وقتی میپرسن، «ویروسکش داری؟» من فقط میگم نه! میدونید، برای گنو/لینوکس به اون صورت، از این چیزا نیست! میتونید، بگید که سیستم عزیزتون رو مجبور به اجرای برنامههای ضد ویروس نمیکنید!
زیبایی چیزیه که همه رو جذب میکنه... چه در ظاهر و چه در معنی. همه اکثرا به چیزای قشنگ، علاقه زیادی دارن. آخرِ چیزی که «اون بیرون» هست، ویستا هست و مکینتاش. پس برای اینکار حتما Compiz-Fusion رو نصب داشته باشید! میدونم خیلی از لینوکس کارهای خفن - و اوبونتوکارها هم - واقعا دنبال جلوه از سیستم نیستن، شاید چون منابع سیستم رو میگیره. ولی همیشه داشته باشیدش!
وقتی لازم بود، استفادهش کنید و نشون بدید اوبونتوی شما چی هست و اگه بخواد چی میشه!
مکعب و گردش و کلی کار که میشه انجام داد! اونم در حالت Live! البته مهمه که همچنان بتونید راحت با سیستم کار کنید! (یواشکی هم میگم، یه کمی تمرین هم خوبه!
)
خلاصه بگم، ساده کنیدش، خیلی تکنیکی نباشید. سادگی زیباست...
قدم اصلی
هر چیزی که دوست شما لازم داره رو پیدا کنید. این باعث میشه بدونید چی میخواید. صریح و صادق باشید، اگه دوست شما، gamer هست، بهش بگید که بازی الان پاشنه آشیل گنو/لینوکسه! اگه محدودیتهای دیگهای رو میشناسید که دوست شما رو محدود میکنه، بهش بگید و مخفیش نکنید!
وقتی اجازهش رو گرفتید، اوبونتو رو اول برای دوستتون به صورت live بالا بیارید، بذارید تجربه کنه. یادتون باشه که حتما بگید که محیط live کندتره تا احیانا اشتباه نشه. بعدش اگه همه چیز درست پیش رفت، اوبونتو رو نصب کنید. نگران فضای کم برای اوبونتو نباشید حتی اگه مینیمم بود هم اشکالی نداره! اوبونتو توی دل جا باز میکنه نه توی هارد! حتما و حتما دوستتون رو مطمئن کنید که اوبونتو مثل اکثر گنو/لینوکسها به صورت پیشفرض با سیستم عاملهای دیگه، سازگاره و به وجود بقیه سیستم عاملها – حتی اگه متقابل نباشه – احترام میگذاره. اگه هم دوستتون خودش میخواد نصب کنه، کمک کنید. توصیه کنید که حتما از فایلهای مهم، پشتیبان بگیره. اینطوری خیال همه راحته! فوقش میشه یه یادگاری از اولین نصب اوبونتو برای سالهای نامده!
بعد از نصب خود اوبونتو هر چیزی که دوست شما لازم داره، نصب کنید. همه چیز رو براش راه بندازید. من میدونم که خیلی از کارا رو از محیط متنی انجام میدید که یه کمی برای کاربر جدید ترسناکه!
باور کنید، اگه همه چیز رو سریع و پشت سر هم از ترمینال انجام بدید، دوست شما متحول نمیشه و خام بدم، پخته شدم سر نمیده!
حتما و حتما مودبانه توضیح بدید که هر کاری که دارید انجام میدید، به شکل گرافیکی قابل انجامه. حوصله خیلی مهمه! و ترمینال روشیه که شما ترجیح میدید. همچنین، برنامه wine رو هم نصب کنید، و بهش بگید که میتونه خیلی از برنامهها رو از این محیط اجرا کنه. حتی اگه لازمه یه ماشین مجازی هم نصب کنید. فکر نکنید اگه تمام ارتباط با ویندوز قطع بشه، دوست شما اوبونتو کار میشه! سعی نکنید توی دنیای دوستتون با ریاستارت، دیوار نکشید و دوستتون رو مجبور نکید که مدام ریاستارت کنه. سیستم عامل که کفش نیست که یه کفش کوهنوردی باشه و یکی مهمونی!
باید بشه تمام یا بیشتر کارها رو توی یه سیستم عامل انجام داد. وزنه اکثریت، سیستم عامل اصلی رو تعیین میکنه.
پس از نصب
خوش بختانه میتونم بگم که اوبونتو به خاطر فلسفه و رویکردش، کاربراش رو به صورت یک خانواده در نظر میگیره. (حتی به نظر من گنو/لینوکسی مثل PCLinuxOS هم از راهی مشابه این به محبوبیت رسیده) پس... همینطوری دوست خودتون رو رها نکنید! تازه اول کاره. یادتون باشه که یه اوبونتو کار به خانواده اوبونتو اضافه شده، یعنی یه همکار. حتما یه چیزی درست کار نمیکنه و/یا یه سوال عمومی از شما خواهد داشت. باز همدیگر رو ببینید و مشکل(ها) رو حل کنید و تمام سوالات رو جواب بدید. هیچ کدوم از سوالات رو دست کم نگیرید! اگه حتی یک exe دانلود کرده و گفت چرا توی اوبونتو اجرا نمیشه، مودبانه توضیح بدید که چرا کار نمیکنه و نشون بدید که چطور به مدیر بستهها عادت کنن و روشهای نصب قدیمی رو کنار بذارن.
یه چیزای دیگهای هم هست:
- وقتی احساس میکنید دوستتون با محیط جدید راحت هست، راه خط فرمان رو باز کنید و سعی کنید به «سادگی» قدرتش رو نشون بدید.
برای جستجوگر بودن، یه مشوق باشید.
- بگید که با سیستم کار کنه و از اینکه به هم بریزه، نترسه. توضیح بدید که اگه سیستم خراب شد، اشکالی نداره، شما هستید و همه چیز رو درست میکنید.
- پیگیر باشید! شما فعال باشید و منتظر تلفن یا تماس نباشید. نمیگم هر ساعت! هر مدت یه سوالی بکنید و بخواید که مشکلات و سوالات رو مطرح کنن.
- راستی ubuntu-ir رو معرفی کنید. نه چون تبلیغه! چون یه جاییکه «بر و بچ اوبونتو» هستن! یه جور محل ملاقات، یادگرفتن و یاددادن.