بهار ۸۵ در حال وبگردی با خبر انتشار SuSE 10.1 مواجه شدم!
خوب توی دانشگاه سرعت خوب داشتیم برای دانلود ولی نه برای دانلود ۵ تا cd با یکی از بچه ها که مدیر سایت بود هماهنگ کردم و یه شب تا صبح گذاشتیم دانلود شد!
فرداش در عین حال که یکی از دوستام خاطره ی از دست دادن هارد رو داشت ولی من تصمیم داشتم نصب کنم!
بدون هیچ اطلاع قبلی یا خوندن هیچ مقاله و اینکه اصلا بدونم چی هست! (فقط می دونستم دارم یه سیستم عامل غیر از ویندوز نصب می کنم!)
خوب نصب کردم بدون مشکل!!!!!!!!!!!!!!!!!
که اینم ممنون توضیحات خوبه نصاب سوزه بودم.
بعد ، توی اتاق همه ی هم اتاقی هام که کامپیوتری هم بودن! و یکی شون قبلا فدورا نصب کرده بود! بوت کردم!
اولین حرکت رفتم یه فایل mp3 اجرا کنم ولی!!!! نشد!!!!!!!!!!!!
بعد کلی رفیقام مسخره کردن من و سوزه رو!
خوب یه خورده گشتم برای مشکلم ولی هیچ نیافتم!
همون موقع پسر خالم (مجید) اوبونتوی ۶.۰۶ رو سفارش داد و تابستون اونو دیدم!
ولی اونم برای من همون مشکل رو داشت!
خوب اول مهر اومدیم دانشگاه و من هنوز دنبال رفع بزرگترین مشکلم توی لینوکس بودم! پخش یه فایل صوتی!!!
جالب بود که توی مهر و آبان دیگه بی خیال شدم و از توی ویندوز یه سری فایل رو به فرمت ogg تبدیل کردم و فعلا مشکل حل شد.
ولی هنوز هیچ کار خاصی غیر از ور رفتن به اینو اون توی لینوکس انجام نمی دادم!
آبان ماه سمینار لینوکس توی یزد تاثیر زیادی روی من گذاشت!
پشت بند اون مشکل فایل های صوتی و تصویری حل شد.
و من شروع به یادگیری و استفاده از این سیستم کردم.
از اول ترم ۲ من کاملا مهاجرت کردم به سوزه.. . من توی سوزه اکثر برنامه ها رو از سورس نصب می کردم! (هنوز با مفهومی به نام مخزن و ریپوزیتوری آشنا نشده بودم
)
و اواخر ترم(خرداد) بود که با دیسک هما آشنا شدم!!!
و از اون پس به همه اوبونتو رو پیشنهاد می کردم.
و از اول تابستون سوزه رو پاک کردم و اوبونتو رو نصب کردم!
اون روز یکی از مهمترین دلایلم برای اوبونتو Synaptic Package Manager و دسکتاپ سه بعدی بود که توی سوزه خیلی بد کار می کرد! ولی اینجا نه!
با این فروم هم نمی دونم کی آشنا شدم!
عجب داستانی تعریف کردم
)