سلام. این تاپیک رو زدم که ببینم شما طرفداران یونیتی و گنوم، چطور ظاهر این دو دسکتاپ حال بهم زن و تیره رو تحمل میکنید؟
دوتا دسکتاپی که رنگشون بسیار تیره و دلگیر هست و تغییر دادن ظاهرشون و شخصی سازیشون، کار ساده ای نیست!
بسیار نامفهوم و کند هستن و فقط وقت آدم رو تلف میکنن. این رو جدی میگم
فکر نکنید من دو روزه اومدم توی دنیای گنو/لینوکس و دارم از این حرفا میزنم! مدت کمی نیست. خیلی وقته گنو/لینوکس کار هستم. توی اصل سیستم عامل گنو/لینوکس یه مشکل عجیب دیدم که کمتر کسی بهش فکر میکنه، اونم اسم مسخره این سیستم عامل هست! آره، آخه گنو/لیوکس هم شد اسم؟ من هروقت میخوام تلفظش کنم زبونم میگیره
وقتی لفظ لینوکس تنها رو بکار میبرم، سریع بهم گیر میدن و میگن لینوکس تنها هسته سیستم عامل گنو هست. به این سیستم عامل بگو گنو/لینوکس. البته این مطلب ربطی به موضوع تاپیک نداره، همینطوری گفتم که یکم به اسم این سیستم عامل هم فکر کنید.
من قبل از اینکه پام رو توی این سیستم عامل بذارم، شدیدا از اوبونتو تبلیغ شنیدم و شنیدم که سیستم عامل بسیار بسیار ساده و کاربر پسند و زیبایی هست. من اون موقع هنوز نمیدونستم میزکار لینوکسی چیه، گرفتم نصبش کردم و کلی هم باهاش کلاس میذاشتم! ولی ته دلم، از این سیستم عامل متنفر بودم. چرا؟ بخاطر ظاهر افتضاحش. واقعا ظاهر مزخرف و افتضاحی داشت و کار کردن باهاش خیلی سخت بود. دسکتاپش یونیتی بود. منوی برنامه ها با اون نوار بدرنگ و بی ریخت بالایی ادغام شده بود. دکمه های گوشه برنامه (Minimize و...) سمت چپ قرار داشتن. هر چقدر سعی میکردم که بهش عادت کنم نمیتونستم. نمیدونم شاید بخاطر عادت ویندوزی من بود، ولی من شدیدا از این ظاهر حالم بهم میخورد. من همیشه سیستمم رو با رنگ روشن تزیین میکنم، ظاهر سیستم برام اهمیت بالایی داره و از رنگ آبی خوشم میاد. والپیر اوبونتو رو عوض کردم، ولی بازم تمام سیستم به رنگ تیره و نارنجی و قهوه ای بود. اصلا راضی نبودم ولی بزور بهش لبخند میزدم و پیش رفقا به ویندوز فحش میدادم و از اوبونتو تعریف میکردم. کرش ها و ارورهای مسخره، هنگ های بی موقع و بی جا (نسخه ۱۲.۱۰ بود) که بماند. نمیخوام یادشون بیفتم
خلاصه من که بیشتر با گنو/لینوکس انس گرفتم یواش یواش فهمیدم که دسکتاپ های زیادی وجود داره و یونیتی دسکتاپیه که من دارم استفاده میکنم. فهمیدم که گنوم پرطرفدارترین دسکتاپ لینوکسی هست. و فهمیدم که KDE اون دسکتاپی هست که من عاشقشم
کوبونتو نصب کردم و ظاهرش واقعا خوب بود، راضی بودم و ساکت. ولی سرعت پایین و کرش های بیخود و بی جهتش من رو آذار میداد. با اینکه خیلی قشنگ بود، ولی بازم افتضاح بود. کاراییش از اوبونتو هم بدتر بود. اون موقع بود که من فهمیدم خونواده اوبونتو اصلا به من نمیخورن. همیشه حق با اکثریت نیست! انگار باید برم سراغ یه توزیع دیگه. همون موقع با آرچ آشنا شدم و با کلی سختی (چون دفعه اولم بود) نصبش کردم. خیلی خوشم اومد و دقیقا همون چیزی بود که میخواستم. کاملا پایدار، آپدیت، قدرتمند و سریع. روش دسکتاپ Gnome و KDE رو نصب کردم. با KDE روی آرچ خیلی حال میکردم، هیچگونه مشکلی نداشت و کاملا راضی بودم. ولی اولین تجربه من از گنوم همونجا شروع شد، از یونیتی هم مزخرف تر بود. نصبش کردم، آخرین نسخه یعنی نسخه ۳.۸ نصب شد. gdm رو start کردم و امتحانش کردم، خواهرم رو صدا زدم که برام یه پلاستیک بیاره میخوام بالا بیارم
محیطش بسیار بسیار افتضاح، مزخرف، حال بهم زن، بدردنخور، سخت و... بود. هروقت وارد گنوم میشم بیش از ۵ دقیقه نمیتونم اونجا بمونم، سریع برمیگردم توی KDE.
الان به صورت جدی دارم با آرچ و KDE حال میکنم. تا الان نه اروری دیدم، نه کرشی، نه هنگی. هیچ مشکلی هم نیست. ولی الان فقط یه سوال دارم:
شما که از اوبونتو و یونیتی، یا گنوم استفاده میکنید، چطور میتونید این محیطها رو تحمل کنید؟ واقعا حالتون بهم نمیخوره؟
تاریخی تعریف میکنم نه؟ میدونم
زمان آشنایی من با آرچ مال دو سه هفته پیشه، یه جوری تعریف میکنم انگار این اتفاقات خیلی وقت پیش افتاده.