من دو سال پیش در چنین روزی البته چند ما انورتر یعنی دقیقا تیر ما سال 85 فارغ التحصیل شدم
اون موقع عشقم این بود که برم ارشد بخونم و استاد دانشگاه بشم راستش من بچه درس خون هم بودم و تو کلاسمون روی من هم خیلی حساب می کردن که ادامه تحصیل بدم ولی بعدش که رفتیم سر جلسه کنکور دقت کنید اون لحظه بغل دستیم یعنی مهدی philosophers.atspace.com/mehdi.htm که الان رفیق صمیمیم هم شده گفت که رتبط چند میشه منم گفتم حتما زیر 50...
بگذریم بعد که نتایج اومدن 50 که نشدیم 500 هم نشدیم... یا بقیه خیلی درس خون بودن یا اینکه من خیلی تر زدم...
خلاصه رفتیم خدمت زد و نامرد ها ما رو انداختن نیروی افتظاهی و از اونجا هم هنگ مرزی مریوان قسمت ما شد یعنی کل دیتا مغزم فرمت شد اونم با سویچ u/ بماند که الان دیگه آخر خدمتم هستم و دارم تو شهر خودم خدمت می کنم یه داستان بلند و بالا داره خدمت ما هم شاید روزی نوشتمش ولی الان فقط می دونم که خیلی اوضا خرابه به چند دلیل:
1- بیکار هستم و کار خاصی هم ندارم کارم شده نوشتن پروژه دانشجویی برای دانشجو های تنبل پولی هم که از این راه کثیف در میاد خرج اینترنت میشه.
2- هیچ امیدی برای پیدا کردن کار ندام چون کلا پراتی تعطیلم
3- دیگه هم برای ارشد نمی خونم چون الان دیگه حالم از تدریس و ارشد و دانشگاه بهم می خوره
4- کلی کلک و دودرگی غیرو ذالک یاد گرفتم تو سربازی یعنی کلا ادم بدجنسی شدم.
5- دارم وارد 26 سالگی میشم و به یه دختره از زمان دانشجویی قول ازدواج دادم و اون هم معرفت گذاشته و منتظر ما مونده حالا موندم با چه پولی بگیرمش... تا حالا خوب بود بهانه سربازی رو داشتم
6- کدوم یکی رو بجای 6 بنویسم؟؟؟
درود
وبرایش این قسمت لزومی نداشت برای مدت زیادی بمونه ( چون جنبه خصوصی داشت )
۳ هم به نظر من درسته چون دیگه ارزشی نداره و هر کسی دیگه ارشد می خونه
اگر در قسمتی خودت پیشرفت کنی بیشتر موفق میشی
۱ رو هم سعی کن کم کنی و بیشتر مطالعه کنی و در زمینه ای خودتو به روز کنی
۲ هم اگر بقیه حل بشه و از نظر کاری بودن و سواد بتونی خودت رو نشون بدی کار کم نیست ( مطمئن باش کار کم نیست بلکه کننده کار کمه )
اگر تو زمینه ای مطالعه خوب داشته باشی برات کار هست مطمئن باش
فقط اولش کمی از انتظاراتت کم کن وتلاش بیشتری کن
موفق و شاد باشی