اسم کتاب : دائی جان ناپلئون
نویسنده : ایرج پزشکزاد
موضوع کتاب چند جمله از کتاب :
دیشب آقای آسید ابوالقاسم واعظ در مسجد بالای منبر گفته است که دواها و شربتهای داروخانه ما همه از الکل و عرق ساخته می شود و مصرف آنها حرام است .... من نمیدانم این تحریک کدام ناجنس خبیثی است ..... استدعا میکنم همین امروز یک فکری بفرمایید. این آقای آسید ابوالقاسم مستاجر برادر خانمتان است بفرمایید بهش بگویند یک رفع و رجوعی بکند چون مطمئن هستم که دیگر یک نفر پا در دواخانه ما نمیگذارد .
حضرت مسلم ابن عقیل به کمر تو و کمر اربابت و کمر هر چه دروغگو است بزند. لابد اربابت وقتی از ترس دزد غش کرده بود جبرئیل بهش نازل شده خبر داده که امشب شب شهادت است!
من هم یک روزگاری مثل تو بودم ... خیلی احساساتی ..... خیلی ملانکولیک .... اما روزگار عوضم کرد .... جسم آدم توی کارخانه ننه آدم درست میشود اما روح آدم توی کارخانه دنیا .....