انجمن‌های فارسی اوبونتو

لطفاً به انجمن‌ها وارد شده و یا جهت ورود ثبت‌نام نمائید

لطفاً جهت ورود نام کاربری و رمز عبورتان را وارد نمائید




نویسنده موضوع: حکایت من و i3  (دفعات بازدید: 6347 بار)

0 کاربر و 4 مهمان درحال مشاهده موضوع.

آفلاین رسول سعیدنژاد

  • High Hero Member
  • *
  • ارسال: 3500
  • جنسیت : پسر
  • علی (ع): زَكَاةُ الْعِلْمِ نَشْرُه
حکایت من و i3
« : 26 آبان 1396، 03:54 ب‌ظ »
و این هم i3. در آخرین لحظات عمرش.  :)
https://forum.ubuntu-ir.org/index.php?action=dlattach;topic=211.0;attach=47402

عجب!! چند روز پیش اگه یادتون باشه (اونایی که به تاپیک نماگرفت سر می‌زنن) من این جملهٔ بالا رو گفتم. دلیلش؟

یکی بود یکی نبود.
چندسال پیش، اون اوایل که تازه مهاجرت کرده بودم به گنو (اون موقع‌ها بلد نبودم می‌گفتم لینوکس!) خب به خاطر پیش‌انگاری‌ای که از قبل داشتم، اوبونتو رو نصب کردم. اوبونتو یونیتی! خب همه می‌دونن که سخت‌افزار من چی بود  ;D و نیازی به گفتنش نیست دوباره. بعد از این‌که دیدم یونیتی جواب نمی‌ده و کشش نداره، تصمیم این شد که یونیتی رو با این‌که خیلی دوستش داشتم، به قصد یک میزکار سبک‌تر ترک کنم. اون موقع‌ها چی حالی آدم می‌شد که فرق مثلاً زوبونتو و اوبونتو فقط توی میزکارشه! آدم فکر می‌کرد اینا دو سیستم‌عامل مختلفن!!  ](*,)
هیچی بالاخره از روز دوم که به صورت رسمی من گنو رو روی کامپیوترم داشتم، زوبونتو داشتم. دیگه همه خودشون می‌دونن، وقتی یه توزیع از گنو نصب می‌کنی، چقدر کیف داره و دلت می‌خواد توش بچرخی و کلی انگولکش کنی و به قول گودزیلاهای نسل حالایی، شخصی‌سازیش کنی و ...  :D
یه ۶ ماهی همین‌جوری گذشت. هر روز Panel درست کن، نقشک جدید امتحان کن. theme بگرد پیدا کن نصب کن. Widget بذار روی صفحه، conky پیکربندی کن و از این حرفا. یه جورایی کارم شده بود چرخیدن توی میزکار xfce و شخصی سازی و کوبوندنش توی سرِ کاربرای زومیت  ;D
تا رسید به مطلبی از KDE5 توی زومیت (که مسعود آموزگار نوشته بود فکر کنم). من قبلش KDE رو کار کرده بودم ولی خوش نمیومد. یعنی همون KDE4 که مثل پیرمرداس! ولی با دیدن KDE5 خیلی خوشم اومد (اون موقع ویندوز ۱۰ هنوز به تخم نیفتاده بود  :D)
گفتم پس بیام نصبش کنم چون خیلی حال می‌ده!!!!  8)
ولی ضدحال بِهم زد. روی سخت‌افزار من به دلیل قدیمی‌بودن گرافیکم، جواب نمی‌داد. می‌واس بذاریش روی xrender و اون جوری کلاً از ریخت می‌افتاد. من به عنوان کسی که ۷-۸ سال ویندوز داشته و کلاً توی محیط گرافیکی می‌چرخیدم، یه جورایی کسر شأن بود xrender رو فعال کنم. دلم می‌خواست همون KDE5 با تمام Effectهاش و جنگولک‌بازیاش برام کار کنه. هیچی دیگه مجبور شدم برگردم سراغ همون پیرمرده. یعنی KDE4
با کمی ور رفتن دیدم می‌شه رنگش رو از حالت پیرمردی درآورد و جوون‌پسندش کرد. این شد که توش موندم. بعد از ۸ ماه کار با KDE که اونم مثل xfce هر روز دنبال شخصی‌سازی و کوبوندنش توی سر کاربرای زومیت  ;D رسیدیم به آخر سال ۹۳. اون موقع‌ها جادی دوره ۱۰۱ LPIC رو گذاشته بود برای استفاده عموم و خب همه از جمله من گرفتیمش. طبق این نقل قول از اون سال:
آره به ترتیبه. البته چون اسم ویدئو رو ندارن واسه همین بعد از دانلود ممکنه قر و قاطی بشن. من خودم مجبور شدم از گیت بوک جادی اسم ها رو بذارم روی فایل.
به عبارتی اسماشون میشه اینجوری:
http://paste.ubuntu.com/10539904/
که میشن دقیقا ترتیب لینک هایی که گذاشتم  ;)
که اگه یه خورده گیک بازی در بیاری میشه کاری کرد که فلان فایل به فلان اسم تغییر اسم پیدا کنه  ;)
مثلا aadf172f-5fcd-4a00-9856-7e1ab89741a2.mp4 تبدیل بشه به 0. LPIC 101 exam.mp4
به نظر من حتی آخر اسم دانلود (از آخرین دش تا mp4) رو هم بدی کفایت کنه  ;)
یا اگه دیدی حتی لینک های دانلودی هم به ترتیب فصل ها، توی پوشه ردیف میشن پس یه دستور بده که ورودی پوشه رو بخونه و هر فایل رو با ورودی اسم هایی که بهش میدی عوض کنه  ;) (حیف که من بلد نیستم از این کارا ](*,) )

اگه کسی با این ایده ای که من گفتم، اینکار رو کرد لطف کنه به منم بگه چجوری اینکارو کرده. دمش گرم  ;D
من ایدهٔ کار با CLI رو حتی زمانی که GUI کار می‌کردم، داشتم! ولی شکوفا نشده بود.  :D
تا این‌که به صورت کامل اون ویدئوها رو دیدم. وقتی دیدم توی Shell می‌شه تمام اون کارهایی رو که قبلاً توی GUI انجام می‌دادم رو انجام داد، پیش خودم گفتم پس دیگه چرا از این نعمت به این بزرگی و خوبی استفاده نکنم؟
اون زمان خیلی کم با Shell کار می‌کردم، در حد به‌روز رسانی بسته‌ها یا تغییر در پیکربندی پرونده‌هایی که باید با دسترسی ریشه اجرا می‌شدن، بود. اصلاً با وجود KDE (و کلاً میزکار) دست و دلم به محیط متنی و Shell و Terminal و ... نمی‌رفت. یه جورایی اسیر میزکار می‌شیم ماها! چیزی که خلاف فلسفهٔ گنو هست (یعنی کنترل کردن نرم‌افزار نه این‌که خودمون توسط نرم‌افزارها کنترل بشیم)
بعد از اون ویدئوها تصمیم گرفتم کارهام رو منتقل کنم به Shell. اون زمان اوج KDE5 بود و من حسرتش به دلم مونده بود. تا این‌که با نسخهٔ ۱۵.۰۴ گفتم بیام کوبونتوی جدید رو نصب کنم شاید الان دیگه با گرافیکم هماهنگ شده باشه. دیدم نه! بدتر شده، بهتر نشده. باهاش قهر کردم  :( برگشتم به زوبونتو. بعد از ۱ سال کار با KDE دیگه حتی xfce هم جوابگوی نیازم نبود. یهویی یه چیزی جلوم سبز شد به اسم Ubuntu Mini که خیلی توجهم بهش جلب شد. بلد هم نبودم چجوری نصب کنم و راش بندازم. با کمک یکی از بچه‌ها (mamins1376) تونستم پیکربندیش کنم. این نسخه از اوبونتو فقط ۲۰۰ بسته داره (قدیم‌ها بیش‌تر بود. نزدیک به ۴۰۰ تا) که حتی ابزارهایی مثل ping یا suspend رو باید کاربر خودش نصب کنه. حالا حساب کنین پیکربندی یه توزیع که وقتی Boot می‌شه هیچی نداره! چقدر سخته. در هر صورت من تونستم باهاش کنار بیام و اون اوایل برای محیط گرافیکیش OpenBox نصب کرده بودم. فقط با یه Terminal توی صفحه بدون هیچ چیزی! حسین حیدری یادشه  :D
بعد از اون ماجرا و درگیر شدن من با محیط متنی، با پیشنهاد دکتر فدوی عزیز، جذب i3 شدم. یادمه اون زمان توی گروه تلگرام وقتی در مورد i3 صحبت کرد، یه چیزی گفت که من خیلی خوشم اومد. گفت i3 رو جوری ساختن که با موشی (یا همون ماوس که بقیه می‌گن) کار نکنه. من به خاطر ۸-۹ سالی که کامپیوتر داشتم و خیلی از موشی استفاده کرده بودم، دست راستم از مچ خیلی آسیب دیده بود. زمانی نبود که درد نگیره. گفتم چقدر خوب من که قرار شده همه کارهام رو ببرم توی محیط متنی، خب i3 هم که از موشی استفاده نمی‌کنه، پس خیلی برام ایده‌آله. اول اونو روی دبیان داشتم. ولی بعدش کامپیوترم خراب شد. وقتی دادم درستش کردن، دبیان رو حذف کردم و اوبونتو ۱۵.۱۰ نصب کردم. (تازه اومده بود) باز i3 رو نصب کردم و شروع کردم به درست کردن محیطی که بهش نیاز دارم. طی این مدت به خاطر روی آوردن به محیط متنی، کلی اسکریپت نوشتم. (حدود ۴۰ تا) که سرتاسر توزیعم رو پر کرده و نیازهام رو تأمین می‌کنه. باعث شد Bash رو در حد معقولی یاد بگیرم. باعث شد به خاطر عمیق شدن، چیزایی زیادی توی گنو برام روشن بشه. بهتر بتونم عملکرد سیستم‌عاملم رو بشناسم و جوری تغییرش بدم که خودم دوست دارم.

حالا این داستان رو برای چی گفتم؟
پریروز گفتم آی۳ در آخرین لحظات عمرش. چرا اینو گفتم چون بعد از ۲۸ ماه کار با i3، یه جورایی ازش خسته شدم. واقعا هم خسته کننده‌هست. ۲۸ ماه!!
گفتم حالا که لپ‌تاپ جدید دارم. خب سخت‌افزار قوی‌ای داره. و دیگه KDE5 روی این سخت‌افزار اذیت نمی‌کنه. گفتم پس بیام نصبش کنم. نهایتش هرچی برنامه توشه رو حذف می‌کنم (قبلاً KDE مشکلی که داشت این بود که مثلاً می‌خواستی Dolphin رو حذف کنی، نصف KDE حذف می‌شد. چون به هم وابسته بودن ولی الان دیگه درست شده و برنامه‌ها به این شکل وابسته نیستن. Dolphin فقط یک بسته‌هست که حذفش کنی به جایی برنمی‌خوره.  :) )
در هر صورت KDE + اوبونتو نزدیک به ۲۰۰۰ بسته نصب می‌کنن که شاید ۱۰۰ تاش به کارم بیاد و بقیه رو باید حذف کنم. گفتم بسم الله. شروع می‌کنیم. آی۳ رو حذف کردم و کلاً Kubuntu 17.10 رو گرفتم و نصب کردم. اولاً این‌که KDE5 بعد از ۲-۳ سال توسعه هنوز ناپایداره و بدون این‌که حتی به تنظیماتش دست بزنم، توی این دو روز ۱۰ بار Crash کرد! همین جور خود به خود کرش می‌کرد!
بعد خب منی که ۲۸ ماه همه چیز توزیعش رو خودش تنظیم کرده، با محیطی که از قبل تنظیم شده (توسط یه سری آدم دیگه) کنار نمیام. اومدم خودم پیکربندیش کنم. تازه فهمیدم چرا می‌گم میزکارها ناپایدارن! یعنی به یقین رسیدم! یه config توی KDE تقسیم می‌شه بین چند پرونده و حتی جالبه خیلی از پیکربندی‌ها باید حتما در محیط گرافیکی صورت بگیره تا پرونده متنی اون ساخته بشه. مثلاً برای اضافه کردن Shortcut نمی‌شه پرونده‌ٔ متنیش رو دستکاری کرد. چون هر Shortcut یک uuid داره که توی پرونده متنی ساخته نمی‌شه! توی محیط گرافیکی ساخته می‌شه و به پرونده ارسال می‌شه! پس در هر صورت برای ساخت Shortcut باید رفت به تنظیمات گرافیکی!! خیلی ناامید کننده بود.
یا مثلاً ابزار Screenshotش (یا همون Kde-Spectacle) امکاناتی که من می‌خواستم رو نداشت (نمی‌تونه Resolution رو به اسم عکس اضافه کنه) و مجبور شدم حذفش کنم و جاش همون scrot دوست‌داشتنی رو نصب کنم که خیلی کار باهاش راحت‌تره و برای کار باهاش دیگه قرار نیست پنجره‌های  اضافی توی صفحه باز بشه.
یا یه چیز خیلی جالب دیگه! (جالب ولی تأسف‌آور) من توی i3 تنظیمی کرده بودم که وقتی توزیع boot می‌شه، نور صفحه روی ۷۰ درصد باشه و اگه مثلاً شب‌ها به خاطر تاریکی نور رو کم کنم، روز بعد نور کم نباشه و دوباره همون ۷۰ درصد باشه. و خب اسکریپت کاملی هم براش نوشته بودم. توی KDE دیگه اون اسکریپت کارایی نداشت چون KDE خودش تنظیم داره برای نور. و با fn و دکمه‌های جهت‌دار کار می‌کنه.
منتها می‌خواستم همون بخش تنظیم نور روی ۷۰ درصد رو موقع Boot به Startupش اضافه کنم. نمی‌دونین چی شد!! KDE برای تنظیم نور از ابزار خودش استفاده می‌کنه!! در صورتی که ابزار xrandr توی X به صورت پیش‌گزیده فعاله! دوبرنامه که یک‌کار رو انجام می‌دن! (به نظرتون تلف کردن وقت و عمر در جامعهٔ کاربری نیست؟؟)
وقتی xrandr رو تنظیم می‌کنی روی ۷۰ درصد، بعد تنظیم نور KDE حداکثرش می‌شه ۷۰ و دیگه بیش‌تر از این نمی‌تونی نور رو بیش‌تر کنی. این یعنی دو برنامه متفاوت وجود داره.
یه نگاه به خودم کردم دیدم ۲ روزه که KDE دارم ولی هنوز حتی نرسیدم به کارهام برسم!! گفتم i3 غلط کردم! کجایی که یادت بخیر  :'( :'(
دیشب آخرشب Ubuntu Mini 17.10 رو نصب کردم. امروز هم پا شدم در عرض ۲۰ دقیقه توزیعم رو دقیقاً شبیه دو روز پیش (که i3 داشتم) کردم. و الآن هم وقت کردم که متن بلندبالا رو بنویسم.

نتیجه گیری:
اول این‌که نتیجه نمی‌گیریم که KDE بده! نه! اصلاً من خودم طرفدارشم و همیشه به همه پیشنهادش می‌کنم...
ولی؟ بعد از کار با محیط متنی (بیش از ۳۰ ماه) به این نتیجه رسیدم که میزکار برای یکی مثل من نمی‌تونه کارایی داشته باشه. یعنی نیازهای امثال من رو تأمین نمی‌کنه.
اینم بگم که من آدمی نیستم که به یه چیزی عادت کنم! مثلاً ویندوز رو بعد از ۸ سال در طی چندساعت به طور کلی فراموش کردم. و مهاجرت کردم به گنو. دیدین خیلیا یه چند وقتی dualboot دارنش. ولی من وقتی گنو رو نصب کردم، ویندوز رو نه تنها از Hard بلکه از ذهنم هم حذف کردم! اگه قرار به عادت بود، ترکش باید خیلی سخت می‌بود.
یا بعد از چندسال کار با xfburn برای رایت پرونده‌ها روی دیسک، یهویی ولش کردم و wodim نصب کردم (خیلی هم راضی‌ام). اصلاً به چیزی عادت نمی‌کنم. پس این‌که بعد از دو روز دوباره برگشتم به i3، دلیلش عادت نیست! دلیلش اینه که تنها i3 (و alternativeهاش) هستن که می‌تونن نیاز من رو تأمین کنن، حتی روی یک لپ‌تاپ با دو هسته ۲ گیگاهرتزی و Ram چهار گیگ.
اینو برای این گفتم چون خیلیا انتخاب i3 رو به دلیل ضعیف بودن سخت‌افزار می‌دونن که نشون می‌ده کاملاً در اشتباه هستن.
نتیجه گیری کلّی اینه که همیشه نگاه کنین به نیازهاتون و ببینین چی از این کامپیوتری که باهاش کار می‌کنین می‌خواین، سعی کنین تأمینش کنین. اگه تواناییش رو ندارین، پس بسپرین به دست کسایی که تواناییش رو دارن. (ولی بهتره که سعی کنین خودتون یاد بگیرین نیازتون رو تأمین کنین)
تمام این نرم‌افزارها ابزار هستن که هر کدوم به درد یک سری از افراد می‌خورن. و هدف شما، تأمین نیازهاتون باید باشه و اولین قدم، درک نیازها و لیست کردن نیازهاس و بعد انتخاب ابزاری مناسب برای تأمین اون نیازها.  :)
نرم افزار، یک ابزاره. برای رسیدن به هدف ازش استفاده کنید. نرم افزار هدف شما نیست :) - آزادی، بزرگ‌ترین دروغ بشریت

آفلاین geeksesi | javad

  • High Sr. Member
  • *
  • ارسال: 685
  • جنسیت : پسر
  • GeekSesi.xyz
    • محمد جواد قاسمی
پاسخ : حکایت من و i3
« پاسخ #1 : 26 آبان 1396، 04:24 ب‌ظ »
بنده با یک عدد لپ تاپ با رم 6 و 4 هسته سی پی یو ( core i5) دست از i3 نمی کشم D:
انصافا رسول چجوری دلت اومد i3 رو بیخیال بشی ؟ D: حداقال گنومی چیزی نصب می کردی kde به شدت ناپایداره ( حداقل برای من اینجوری بوده )
راستی چخبر لپتاپ نو مبارک :)
اگر اشتباه کردم راهنمایی کنید تا تکرار نکنم.

آفلاین رسول سعیدنژاد

  • High Hero Member
  • *
  • ارسال: 3500
  • جنسیت : پسر
  • علی (ع): زَكَاةُ الْعِلْمِ نَشْرُه
پاسخ : حکایت من و i3
« پاسخ #2 : 26 آبان 1396، 04:36 ب‌ظ »
بنده با یک عدد لپ تاپ با رم 6 و 4 هسته سی پی یو ( core i5) دست از i3 نمی کشم D:

دقیقاً. الآن که هر ۵۰۰ تا ابرکامپیوتر دارن از لینوکس (شایدم منظورشون گنو هست) استفاده می‌کنن.
حتی اگه اون ۵۰۰ تا هم i3 بشن، کسی نباید شک کنه! هرچند اونا اصلاً محیط گرافیکی ندارن  ;D

نقل‌قول
انصافا رسول چجوری دلت اومد i3 رو بیخیال بشی ؟ D: حداقال گنومی چیزی نصب می کردی kde به شدت ناپایداره ( حداقل برای من اینجوری بوده )
آره دیگه گفتم که غلط کردم  ;D
ولی جداً خسته کننده شده. الآن چون چیز بهتری نسبت بهش سراغ ندارم، برگشتم بهش. کارمو کاملاً راه می‌اندازه فقط خیلی قیافه نداره. البته من اصلاً مثل قدیما درگیر قیافه و شخصی سازی و افکت مفکت و جنگولک‌بازی نیستم. ولی خب یه ذره زیبایی به جایی برنمی‌خوره. تصمیم گرفتم چند وقت دیگه یه دستی به سر و روش بکشم. یا برم از یه compositor دیگه غیر از compton استفاده کنم. یکم هم روی رنگ‌ها کار می‌کنم تا جذاب‌تر بشه.
گنوم خوبه ولی اون دیگه هیچی نداره! کلاً میزکارها همه‌شون خوبن ولی نه برای امثال من و تو  ;)
ناپایداری رو که همه‌شون دارن. چه اونایی که در حال توسعه‌ن چه اونایی که به حساب stable شدن.
البته منظور از ناپایداری این نیست که کلاً ناپایدارن و پایداری ندارن. اونا هم پایدارن (دست کم از یه چیزی مثل ویندوز!) ولی نسبت به محیط متنی پایداریشون کمتره چون سعی می‌کنن کلی قابلیت اضافه کنن به صورت گرافیکی که ناهماهنگی و ناپایداری بوجود میاره. اگه کسی حس می‌کنه میزکارش کاملاً پایداره، یه چندتا نرم‌افزار روش نصب کنه، اون‌وقت مشخص می‌شه.  :)
یه برنامه که با Bash کار می‌کنه پایدارتره یا به برنامه که توسعه دهنده‌ش سعی کرده هم با GTK بنویستش هم با QT؟؟  ;)

نقل‌قول
راستی چخبر لپتاپ نو مبارک :)
ممنون. تابستونی قبلی کلاً پوکید! لپ‌تاپ خریدنم هم یهویی شد! اون که اصلاً ماجرایی داره برای خودش.
حساب کن منی که کلاً لپ‌تاپ نداشتم و سردر نمیاوردم، الآن لپ‌تاپی دارم که Boot-up Linux هست  ;D
کار خدا بود کلاً. اینه مدلش:
https://www.digikala.com/Product/DKP-208577/%D9%84%D9%BE-%D8%AA%D8%A7%D9%BE-14-%D8%A7%D9%8A%D9%86%DA%86%D9%8A-%D8%A7%D9%8A%D8%B3%D8%B1-%D9%85%D8%AF%D9%84-Aspire-E5-475-30MQ
نرم افزار، یک ابزاره. برای رسیدن به هدف ازش استفاده کنید. نرم افزار هدف شما نیست :) - آزادی، بزرگ‌ترین دروغ بشریت

آفلاین geeksesi | javad

  • High Sr. Member
  • *
  • ارسال: 685
  • جنسیت : پسر
  • GeekSesi.xyz
    • محمد جواد قاسمی
پاسخ : حکایت من و i3
« پاسخ #3 : 26 آبان 1396، 04:56 ب‌ظ »
به به مبارک باشه پس ایشالله به پای هم پیر شید ( لپ تاپ رو می گم خخخ)

اگر اشتباه کردم راهنمایی کنید تا تکرار نکنم.

آفلاین مجتبی باغبان

  • Hero Member
  • *
  • ارسال: 780
  • جنسیت : پسر
پاسخ : حکایت من و i3
« پاسخ #4 : 27 آبان 1396، 02:06 ب‌ظ »
بنده با یک عدد لپ تاپ با رم 6 و 4 هسته سی پی یو ( core i5) دست از i3 نمی کشم D:
انصافا رسول چجوری دلت اومد i3 رو بیخیال بشی ؟ D: حداقال گنومی چیزی نصب می کردی kde به شدت ناپایداره ( حداقل برای من اینجوری بوده )
راستی چخبر لپتاپ نو مبارک :)
چه مدل ناپایداری؟
از سال ۹۰ که با اوبونتو آشنا شدم با یونیتی نتونستم کنار بیام هر چند که یونیتی رو به خاطر نوآوریهاش همیشه تحسین کردم و از توقف توسعه‌اش ناراحت شدم. از اونموقع اومدم سمت kde روی توزیع‌های مختلف که تقریبا از اون موقع رو آوردم به آرچ و مانجارو.
این ناپایداری که از kde گفته میشه من ندیدم. لااقل به این شدتی که دوستان میگن واسم اتفاق نیفتاده. من میزکارهای مختلف رو چک کردم و از لحاظ پایداری تفاوت محسوسی بینشون ندیدم.

آفلاین رسول سعیدنژاد

  • High Hero Member
  • *
  • ارسال: 3500
  • جنسیت : پسر
  • علی (ع): زَكَاةُ الْعِلْمِ نَشْرُه
پاسخ : حکایت من و i3
« پاسخ #5 : 27 آبان 1396، 04:20 ب‌ظ »
به نظرم بهتر باشه موضوع ناپایداری رو به تاپیک جدید منتقل کنیم.
این‌ تاپیک مربوط به حکایت من و i3 بود.
فقط در همین حد بگم که بحث من فقط KDE نبود. i3 در مقابل KDE نبود. مفهوم CLI در برابر GUI بود.  :)
نرم افزار، یک ابزاره. برای رسیدن به هدف ازش استفاده کنید. نرم افزار هدف شما نیست :) - آزادی، بزرگ‌ترین دروغ بشریت

آفلاین مجتبی باغبان

  • Hero Member
  • *
  • ارسال: 780
  • جنسیت : پسر
پاسخ : حکایت من و i3
« پاسخ #6 : 27 آبان 1396، 06:22 ب‌ظ »
به نظرم بهتر باشه موضوع ناپایداری رو به تاپیک جدید منتقل کنیم.
این‌ تاپیک مربوط به حکایت من و i3 بود.
فقط در همین حد بگم که بحث من فقط KDE نبود. i3 در مقابل KDE نبود. مفهوم CLI در برابر GUI بود.  :)
حق با شماست. نباید این بحث رو اینجا باز می‌کردم.
عذرخواهی می‌کنم

آفلاین علیرضا احسانی

  • Full Member
  • *
  • ارسال: 153
  • جنسیت : پسر
  • گنو/لینوکس به خاطر آزادی. نه بخاطر قیمت
    • لینوکس و من
پاسخ : حکایت من و i3
« پاسخ #7 : 27 آبان 1396، 10:19 ب‌ظ »
حکایت تو و مهارتت تو کانفیگ کردن i3 که از هیچکس پنهون نیست :D

لپ تاپ جدید هم مبارررررررک :)
لینوکس و من حاصل تجربه هامون از  سرو کله زدن با گنو/لینوکس و نرم افزار های آزاد:)

آفلاین Farhaad 1992

  • Hero Member
  • *
  • ارسال: 943
  • جنسیت : پسر
  • گنو با گنوم
پاسخ : حکایت من و i3
« پاسخ #8 : 28 آبان 1396، 08:14 ق‌ظ »
نقل‌قول
مهاجرت کرده بودم به گنو (اون موقع‌ها بلد نبودم می‌گفتم لینوکس!)
نام این سیستم عامل بیشتر لینوکس است تا گنو، حالا به خاطر درخواست بنیاد نرم افزار آزاد به آن گنو/لینوکس هم میتوان گفت، استفاده از واژه گنو برای اشاره به آن علاوه بر نامنصفانه بودن، نادیده گرفتن هسته لینوکس و کلی برنامه های بزرگ و مهم غیر از گنو، منجر به ابهام هم میشود، چون پروژه گنو هسته خودش به نام هرذ را دارد، حتی استالمن و خود بنیاد مذکور هم با استفاده از واژه گنو برای اشاره به این سیستم عامل مخالف هستند:

https://www.gnu.org/gnu/gnu-linux-faq.html#justgnu
* نام کاربری حساب من Fedora-Red Hat است ولی نام نمایهٔ (پروفایل) من، نام حقیقی + سال تولد من است
* از دی ۱۳۹۸ دیگر فعالیت پیوسته و دائم ندارم
* نظرات و ارسال‌های من فقط در زمان ارسال خود معتبر بودند و نشان‌دهنده طرز فکر و سطح دانش فعلی من نیستند

آفلاین Farhaad 1992

  • Hero Member
  • *
  • ارسال: 943
  • جنسیت : پسر
  • گنو با گنوم
پاسخ : حکایت من و i3
« پاسخ #9 : 28 آبان 1396، 11:37 ق‌ظ »
نقل‌قول
چون خیلیا انتخاب i3 رو به دلیل ضعیف بودن سخت‌افزار می‌دونن که نشون می‌ده کاملاً در اشتباه هستن.
به طور معمول اشخاصی از یک مدیر پنجره، حالا i3 یا هر مدیر پنجره دیگری استفاده میکنند که در سه دسته زیر قرار داشته باشیند:

* سخت افزار قدیمی و ضعیف داشته باشند.
* روی سیستمشون سرور یا اپلیکیشن های حیاتی در حال اجرا باشه و بخواند ریسک محیط گرافیکی را کاهش بدند.
* سرویس اینترنت به شدت محدود در سرعت و ترافیک داشته باشند که در نتیجه از برنامه های کم حجم، مانند برنامه های خط فرمان/کنسول استفاده کنند.

غیر از این دلیل موجهی برای استفاده از یک مدیر پنجره وجود نداره، مگر اینکه هدف یادگرفتن خود سیستم باشه، که در اینصورت Linux from Scrach بیشتر توصیه میشه.

نقل‌قول
کلاً میزکارها همه‌شون خوبن ولی نه برای امثال من و تو
شما مگه شغل و تخصصت چیه؟ من برنامه نویس‌ها و مدیران سیستم زیادی میشناسم که دارند از میزکار استفاده میکنند، مثلن همین توروالدز از گنوم استفاده میکنه، خود توسعه دهندگان این میزکارها که شغل و تخصصشون نرم افزار است در حال استفاده از میزکار هستند. اشخاص خیلی زیادی در دنیای یونیکس و شبه-یونیکس که سواد و تخصصشون از تمام کاربران این انجمن بالاتره در حال استفاده از میزکار هستند.

همونطور که گفتم اگر هدف آشنا شدن با سیستم و سرگرم شدن باهاش باشه، بله کنار گذاشتن میزکار و استفاده از مدیر پنجره روش جالبیه، خودم هم تجربشو دارم، بسیار سرگرم کنندست، بازیه خوبیه، چون مجبور میشی حتی ساده ترین کارها رو با ویرایش فایل های متنی سیستم، خوندن صفحات راهنما و آزمایش کردن پیش ببری، ولی اگر هدف انجام کارها در کوتاه ترین و سریع ترین زمان باشه، یک میزکار پایدار با قابلیت های ضروری و مهم و واسط کاربری ساده مثل گنوم بهترین انتخاب است.
* نام کاربری حساب من Fedora-Red Hat است ولی نام نمایهٔ (پروفایل) من، نام حقیقی + سال تولد من است
* از دی ۱۳۹۸ دیگر فعالیت پیوسته و دائم ندارم
* نظرات و ارسال‌های من فقط در زمان ارسال خود معتبر بودند و نشان‌دهنده طرز فکر و سطح دانش فعلی من نیستند

آفلاین Mmjafari

  • High Sr. Member
  • *
  • ارسال: 556
  • جنسیت : پسر
  • لیلی نام دیگر آزادی ست
    • صفحه من تو گیت
پاسخ : حکایت من و i3
« پاسخ #10 : 28 آبان 1396، 11:48 ق‌ظ »
* سخت افزار قدیمی و ضعیف داشته باشند.
* روی سیستمشون سرور یا اپلیکیشن های حیاتی در حال اجرا باشه و بخواند ریسک محیط گرافیکی را کاهش بدند.
* سرویس اینترنت به شدت محدود در سرعت و ترافیک داشته باشند که در نتیجه از برنامه های کم حجم، مانند برنامه های خط فرمان/کنسول استفاده کنند.
غیر از این دلیل موجهی برای استفاده از یک مدیر پنجره وجود نداره، مگر اینکه هدف یادگرفتن خود سیستم باشه، که در اینصورت Linux from Scrach بیشتر توصیه میشه.
کاملا مخالفم.
من خودم و خیلیای دیگه رو میشناسم که روی i3, bspwm, ratpoison, xmonad ,sway و... هستن که از این دسته ها خارجن. درواقع بیش از نصفشون از طبقه بندی شما خارجن.
نوشتن کانفیگ هم ربطی به کامپایل دستی نداره. چرا با LFS قاطی میکنید؟
وسط خط چهارم هم خودتون رو نقض کردید :)

آفلاین Farhaad 1992

  • Hero Member
  • *
  • ارسال: 943
  • جنسیت : پسر
  • گنو با گنوم
پاسخ : حکایت من و i3
« پاسخ #11 : 28 آبان 1396، 12:53 ب‌ظ »
* سخت افزار قدیمی و ضعیف داشته باشند.
* روی سیستمشون سرور یا اپلیکیشن های حیاتی در حال اجرا باشه و بخواند ریسک محیط گرافیکی را کاهش بدند.
* سرویس اینترنت به شدت محدود در سرعت و ترافیک داشته باشند که در نتیجه از برنامه های کم حجم، مانند برنامه های خط فرمان/کنسول استفاده کنند.
غیر از این دلیل موجهی برای استفاده از یک مدیر پنجره وجود نداره، مگر اینکه هدف یادگرفتن خود سیستم باشه، که در اینصورت Linux from Scrach بیشتر توصیه میشه.
کاملا مخالفم.
من خودم و خیلیای دیگه رو میشناسم که روی i3, bspwm, ratpoison, xmonad ,sway و... هستن که از این دسته ها خارجن. درواقع بیش از نصفشون از طبقه بندی شما خارجن.
نوشتن کانفیگ هم ربطی به کامپایل دستی نداره. چرا با LFS قاطی میکنید؟
وسط خط چهارم هم خودتون رو نقض کردید :)
Linux from Scrach را به عنوان نمونه بیان کردم، شاید مثال خوبی نبود، آرچ لینوکس، اسلکور، مخصوصن BSDها، میتونن بستر خوبی برای یادگیری باشند، اما سوال اینجاست یادگیری این سیستم واقعن چه فایده ای داره اگر شخصی نه مدیر سیستم باشه و نه برنامه نویس لینوکس؟

حرف من این بود به جای سرگرم شدن و بازی کردن با سیستم بهتره به کارهای ضروری پرداخته بشه، نه اینکه:

نقل‌قول
یه ۶ ماهی همین‌جوری گذشت. هر روز Panel درست کن، نقشک جدید امتحان کن. theme بگرد پیدا کن نصب کن. Widget بذار روی صفحه، conky پیکربندی کن و از این حرفا. یه جورایی کارم شده بود چرخیدن توی میزکار xfce و شخصی سازی و کوبوندنش توی سرِ کاربرای زومیت
* نام کاربری حساب من Fedora-Red Hat است ولی نام نمایهٔ (پروفایل) من، نام حقیقی + سال تولد من است
* از دی ۱۳۹۸ دیگر فعالیت پیوسته و دائم ندارم
* نظرات و ارسال‌های من فقط در زمان ارسال خود معتبر بودند و نشان‌دهنده طرز فکر و سطح دانش فعلی من نیستند

آفلاین مهران تعریف

  • Hero Member
  • *
  • ارسال: 707
  • جنسیت : پسر
  • دبیان + xfce
پاسخ : حکایت من و i3
« پاسخ #12 : 28 آبان 1396، 01:55 ب‌ظ »
نقل‌قول
مهاجرت کرده بودم به گنو (اون موقع‌ها بلد نبودم می‌گفتم لینوکس!)
نام این سیستم عامل بیشتر لینوکس است تا گنو
...
....
https://www.gnu.org/gnu/gnu-linux-faq.html#justgnu
It would not be false to the facts, but it is not the best thing to do.
اشتباه نیست، اما به سه دلیلی که پایین اش نوشته، بهتره بگیم گنولینوکس.
هر چند خودمم برای سادگی میگم "سیستم عامل گنو" که مناسب نیست و بهتر هست نام کرنل رو هم بیاریم.

آفلاین Farhaad 1992

  • Hero Member
  • *
  • ارسال: 943
  • جنسیت : پسر
  • گنو با گنوم
پاسخ : حکایت من و i3
« پاسخ #13 : 28 آبان 1396، 02:06 ب‌ظ »
نقل‌قول
مهاجرت کرده بودم به گنو (اون موقع‌ها بلد نبودم می‌گفتم لینوکس!)
نام این سیستم عامل بیشتر لینوکس است تا گنو
...
....
https://www.gnu.org/gnu/gnu-linux-faq.html#justgnu
It would not be false to the facts, but it is not the best thing to do.
اشتباه نیست، اما به سه دلیلی که پایین اش نوشته، بهتره بگیم گنولینوکس.
هر چند خودمم برای سادگی میگم "سیستم عامل گنو" که مناسب نیست و بهتر هست نام کرنل رو هم بیاریم.
گفتن گنو به طور خالی از خیلی جهات اشتباست، مخصوصن که در منابع و مراکز معتبر علمی، آموزشی و تجاری به این سیستم عامل فقط لینوکس گفته میشه، به همین دلیل در ویکیپدیا همه جا بهش میگند لینوکس، چون ویکیپدیا فقط با منابع معتبر یا نهایتن نیمه-معتبر کار میکنه، یک بحث طولانی هم در اونجا پیش اومد که نتیجش این بود استفاده از عبارت گنو/لینوکس کلن ممنوع و خلافه قوانینه:

https://en.wikipedia.org/wiki/Wikipedia:Manual_of_Style/Computing#Linux_vs._GNU.2FLinux

در یک چنین وضعیتی گفتن گنو اشتباه است، اون هم به سیستم عاملی که بیشتر لینوکس هست، منظور هسته لینوکس نیست بلکه از خیلی جهات بیشتر مدیون شرکت ها و کمپانی های لینوکس هستش.
* نام کاربری حساب من Fedora-Red Hat است ولی نام نمایهٔ (پروفایل) من، نام حقیقی + سال تولد من است
* از دی ۱۳۹۸ دیگر فعالیت پیوسته و دائم ندارم
* نظرات و ارسال‌های من فقط در زمان ارسال خود معتبر بودند و نشان‌دهنده طرز فکر و سطح دانش فعلی من نیستند

آفلاین مهران تعریف

  • Hero Member
  • *
  • ارسال: 707
  • جنسیت : پسر
  • دبیان + xfce
پاسخ : حکایت من و i3
« پاسخ #14 : 28 آبان 1396، 02:06 ب‌ظ »
غیر از این دلیل موجهی برای استفاده از یک مدیر پنجره وجود نداره، مگر اینکه هدف یادگرفتن خود سیستم باشه
من هم مخالفم، اولین دلیل آزادی و دومین دلیل، علاقه. در این صورت هر کس کالی رو دو دقیقه پیش نصب کرده، حتما خفنه:))))) و یا از xfce یا lxde استفاده کنه، باید رم سیستم اش کمتر از دو باشه، وگرنه باید توزیع پیامی بده که چون سیستم قدرتمندی داری، نمی تونم اجازه بدم این میزکار یا مدیرپنجره رو نصب کنی:)

من برنامه نویس‌ها و مدیران سیستم زیادی میشناسم که دارند از میزکار استفاده میکنند
من هم غالب برنامه نویسانی که میشناسم، اگر ایرانی باشن از ویندوز و اگر خارجی باشن، از مک استفاده می کنن (غالبا) اما این مورد هیچ تاثیری در استفاده ی من، وقتی که میخوام کدنویسی یا برنامه نویسی کنم نداره، اینکه افراد زیادی دارن از یه چیز استفاده می کنن، دلیل بر بهتر بودن نیست، بهتر، در هر جا و زمانی، برای هر فردی، با دیگری متفاوته.