خب این همون نخبه سالاری و اریستوکراسیه برید نتیجه اریستوکراسی تو تاریخ رو ببینید دیکتاتوریه تو شوروی مثلا
میگم همه چیز را صفر و صدی نگاه میکنی، نگو نه
به گمونم
۱. یه دوگانهٔ دموکراسی و دیکتاتوری در نظر گرفتی و هر چیزی را به هرکدوم نسبت میدی. درجاییکه هر تصمیمی در هر جایی برای هر کسی بینهایت افراز میسازه که سرانگشتی هم ببینیم دهها حالت حکومت متصوره، که وظیفهها و نظارتها و حقوق و … گوناگون تعیین میشه.
۲. هرکدوم از بحثهای ما چندین گزاره دارند که گاهی با توجه شدیدی که به یکی از اونها داری و نقد میکنی، در واقع بقیه را یا میپذیری یا نهایتاً بیپاسخ میذاری.
ساختارها (از نگاه فلسفههای سیاسی)، رفتارها (از نگاه مرامنامههای سیاسی) و درونمایهها (در اندیشهٔ سیاسی-عرفانی) در میان دو سر طیف زورگویی-رهایی بینهایت حالت داره و منم که تاریخ نمیدونم، پس جزئیترش با دیگران. بعید میدونم مشکلات فلانجا را همه یهجور ببینند و نقد کنند.