شما زمانی که پروژه رو شروع کردید چند سالتون بود؟
دارید من رو تحریک می کنید برم سیستم عامل بنویسم
(الکی).
ولی اراده خیلی خوبی داشتید که با جدیت کارتون رو انجام میدادید.
چون من میرم پای سیستم به سرم می زنه مثلا پنل بالای گنوم رو شفاف کنم رو مخه بعد دوباره می بینم به دلم نمیشینه میرفتم یک میزکار دیگه بعد میگم اینم چقدر کنده دوباره بر میگردم گنوم بعد با خودم فکر می کنم i3 تعریفشو زیاد شنیدم برم ببینم چیه بعد می بینم دردسر داره و هدف من چیز دیگست بر می گردم بعد به سرم می زنه برم کانکی یاد بگیرم یا یک دفعه به این نتیجه میرسم اوبونتو چیه برم آرچ نصب کنم باحاله و کلا از هدفم دور میشم و ۱ روز من به این شکل میگذره بدون کار مفیدی! (البته توی ویندوز هم بودم یک دفعه به سرم میزد ویندوز ۷ چقدر خوشگل بود می رفتم کلی نرم افزار نصب میکردم تا نوار وظیفه رو شبیه ویندوز ۷ کنم بعد میدیدم نمیشه میرفتم کلا ۷ نصب می کردم دوباره دلم برای ۱۰ تنگ میشد و ...)
شب که میشه میگم ای بابا امروز هم که کاری نکردم ایشالا فردا فردا هم دوباره پس فردا و چند ماهی میشه که من به این بیماری مبتلا شدم. (البته از اول داشتم منتها اون موقع هدفی نداشتم)
یک سوال الان شما شغلتون برنامه نویسیه؟ یا فقط برای سرگرمی اون کارارو می کردید؟ تو چه حوزه ای کار می کنید؟
راستی چرا با اکانت قبلی توی انجمن فعالیت نمی کنید؟