به فرض من میرم دادگاه متهم شناخته میشم، خوب اصلا میگم باشه من متهمم و راهم میکشم و میرم.
شما عضوی از اجتماع هستین یا نه؟ زور همهٔ اجتماع بیشتره یا زور شما؟ اینی که الآن افراد جنایت میکنن،به خاطر شکل حکومتهای امروزیه. در اجتماعهای آنارشیستی که نهایت صد تا دویست نفر در یک اجتماع هستن، همه همدیگه رو میشناسن و کسی به خودش اجازهٔ انجام کار بدی رو نمیده. از اونطرف هم چون مالکیت که عامل اصلی جنایتهای فعلیه، وجود نداره، انگیزهای برای انجامش نیست.
اینطور در نظر میگیریم که اون افراد یکسری مریض روانی هستند که ریختن توی خونه و به اعضای خانواده تجاوز کردن و کشتن، کی قراره پیگیری کنه اینو؟
همین الآن هم اگه یه مریض روانی این کار رو بکنه، پیگیری میشه؟ مگه همین صالح سوزنچی نبود که اینهمه اعمال مجرمانه انجام داد. آخرش هم گفتن سلامت روانی نداشته و دادگاه مختومه شد؟
آیا این مورد حق مالکیت نداشتن توسط کمونیسم پیادهسازی نشد؟ آیا واقعا جواب داد؟
نکته اینه که خود کمونیسم هم هیچ وقت پیاده نشد. در واقع، مغزهای انسان قرن بیست و یکم،هنوز برای پذیرش کمونیسم هم ابتدایی و عقبافتاده است. ولی این دلیل نمیشه ما سقفمون رو کمونیسم بگیریم. ما صد رو میزنیم، چون که صد آید، نود هم پیش ماست.
در مورد قانون همین الان که قانون داریم خیلی ها رعایت نمی کنند و مثلاً از چراغ قرمز عبور می کنند حالا تصور کنید که اصلاً قانون نبود ترافیک سنگین و تصادف پیش می آمد و بعد از تصادف هم چون قانونی نیست دعوا پیش می آید چون مقصر مشخص نیست و هر کس زور بیشتری دارد طرف دیگر را محکوم می کند اگر کسی را هم کشت قانونی برای قصاص نیست و کسی هم حق ندارد جان آن را بگیرد چون حق دارد زنده باشد و آزاد باشد
همونطور که گفتم، قانون از ناتوانی اجتماع در اعطای آزادی به دست میآد. کشوری مثل آلمان میتونه به مردمش آزادی روندن با هر سرعتی در اتوبانها رو بده و این کار رو میکنه. کشوری مثل ما، این توانایی رو نداره وقانون میذاره که سقف سرعت مجاز اینقدره. اجتماعی که از ابتدا با دید دادن آزادی به مردم بنا بشه، اصلاًتقاطع همسطحی نمیسازه که توش چراغی وجود داشته باشه که قانون ایستادن پشت چراغ توش وجود داشته باشه.