... قبل از اینکه شروع کنه، فکر کرد شاید باید چیزی در مورد گذشته بنویسه، شاید باید دوباره همون ماجرای شبه راهنما رو تکرار میکرد. اما چیز دیگه ای به ذهنش رسید. یه سایه بود از یک خاطره: ...تا به حال همچین چیزی ندیده بود... خیلی از محیطهای گرافیکی شنیده بود، اما فکر نمیکرد تصویری که مدتها در ذهنش شکل گرفته به واقعیت رسیده باشه. مدت زیادی با لینوکس کار کرده و یکی از کارهای مهمش، تنظیم محیط گرافیکی به نظرش خیلی مهم بود، چون خیلی حیف میشد که یک باور و یک حرکت با ارزش رو که این همه دوست داشت به خاطر یه دلیل مسخره – یعنی محیط گرافیکی سخت – مورد بیتوجهی یا توهین قرار بگیره. و شاید این شروعی بود برای یک ماجرای بلند. با یاد آوردن روزهای گذشته لبخند زد... از اولی که پروژه XGL اومده بود، روی openSuse 10.1 که روی لپتاپش اجرا میشد، نصب کرده بود. و شاید با کلی اما و اگر، میتونست ادعا کنه جزو کاربران پروپاقرص میزهای گرافیکیه و با اونها کار کرده و سرو کله زده... یادش اومد که باید کاری کنه.
نگاهی به تصویر پس زمینه انداخت... یه
عکس از یه شنل پوش بود با نگاهی به دور دست؛ فکر کرد شاید هم انعکاسی باشه از خودش توی یه دنیای فانتزی. خیره به یه طلوع... فرزندی از طلوع به طلوع نگاه میکرد. لبخند زد، اسمش رو توی فروم به یاد آورد: «لومیون». یه کلمه از زبان «کنیا» ساخته «جی آر آر تالکین» – خالق ارباب حلقهها – مهم نبود که این اسم متعلق به شخصیتی بود که دوست نداشت. مگه یک نفر میتونه زیبایی یک اسم رو از بین ببره؟ یادش افتاد که برای چی پشت سیستمش، کنار پنجرهای که شهر رو با تمام چراغهاش میدید – چراغهایی زمینی که باعث میشد، چراغهای آسمونی دیده نشن – نشسته. یادش افتاد که دوست داره یه چیزی رو به دوستای «همتوزیعیش» بگه تا بتونه در برابر چیزهایی که از اونها یاد گرفته، چیزی رو بگه که شاید جدید باشه... میخواست در مورد پلاگینهای Compiz-Fusion بنویسه و اینکه چطور تنظیم میشن. نگاهی به پنج cssm انداخت یا همونی که بهش CompizConfig Setting Manager هم میگن.
در نگاه اول خیلی شبیه تنظیمات Beryl Settings به نظر میرسه. در واقع هم ادامه همون برنامه هست، بعد از آخرین نسخه و بعد از ادغام پروژههای Compiz و Beryl.
بالا گوشه سمت چپ یک فیلتر هست برای پیدا کردن پلاگینها، تا سرعت بیشتر بشه. اون زیر هم طبقه بندی پلاگینها اومده تا با انتخاب هر کدوم، وارد تنظیمات شاخه بشن. قسمت آخر Preference هست که توش میشه پروفایل تنظیمات رو انتخاب کرد و توی قسمت Plugin List، ترتیب پلاگینها رو تغییر داد و یا بعضیها رو فعال کرد یا غیر فعال کرد:
توی هر قسمت از دکمه Back برای برگشتن به صفحه قبلی استفاده کرد. آخرین قسمت توی صفحه، Advanced Search هست که میشه با کمک اون یه جستجوی بهتر برای پیدا کردن چیزی که لازمه انجام داد...
نگاهی به ساعت کرد... نزدیک نه بود، چند ساعت لازم بود که مطلب تموم بشه؟ برای این تصمیم گرفت که کمی خلاصه ادامه بده تا بشه توی یه نوشته جمع و جور چند قسمتی تمام برنامه رو توضیح بده. یه بخشهایی رو لازم میدید که هر کسی خودش امتحان کنه، چون تنظیم سیستم مربوط میشد به شخصی که پشت سیستم مینشینه... با یه نگاه دیگه فهمید که ساعت خیلی به نه نزدیکتر شده و برای این ادامه داد:
General Option:
این قسمت، حاوی تنظیمات عمومیه... خیلی شبیه تنظیم خود گنومه. ترکیبی از تنظیمات توی منوی Preference برای موس و کلیدهای میانبر و حتی بعضی تنظیمات گرافیکی صفحه نمایش. خلاصه کلی تنظیماته!
برای کل محیط گرافیکی سیستم، توی قسمت General میشه.
توی قسمت Command مثل Metacity (مدیر پیشفرض گنوم) میشه یک سری برنامه/دستور رو با کلید میانبر تنظیم کرد. توی این قسمت فقط اسم برنامه نوشته می شه و کلیدها میمونه برای بعد. مثلا میشه برنامهgnome-terminal رو نوشت، چون یکی از برنامههای مورد استفاده زیاده.
در قسمت Desktop Size، تنظیمات مربوط به تعداد میزکارها انجام میشه چیزی مثل همون Appletی که اسمش Workspace Switcher هست. فقط یه کمی فرق داره مثل اینکه میشه تعداد رو به صورت عمودی و افقی تعیین کرد.
قسمت بعدی اسمش Display Settings هست. که توش میشه کارت گرافیکی و نحوه نمایش رو تنظیم کرد. این بخش به هر کارت گرافیکی و امکاناتش بر میگرده.
Focus & Raise Behavior: تنظیمات این دوتاست، که وقتی چیزی نیاز به Focus داشت به هر صورتی که لازمه انجام بشه.
Opacity Settings: اگه لازم باشه برنامه خاصی همیشه درجه شفافیت خاصی داشته باشه، توی این پنجره میشه تنظیم کرد.
Actions: قسمت هیجان انگیز این پلاگین! میشه توی این قسمت برای خیلی از کارها مثل همون دستورهایی که توی قسمت Command وارد شده، میشه کلیدمیانبر تعیین کرد. به روش زیر:
روش تعیین کلیدهای میانبر:
این قسمت به شکل جداگانه اومده چون توی تمامی قسمتهای دیگه لازم هست. چند تا راه هست. بالا اسم چند تا ستون اومده. که به ترتیب عبارتند از:
Name: اسم برنامه/عمل/پلاگین/... که براش کلید میانبر پیدا کرده.
Key: کلید میانبر برای موجودیتی که Name اون رو تعیین میکنه.
Button: دکمهای از موس که اون رو فعال میکنه.
Screen edge: لبهای که حرکت موس به اون به عنوان کلید میانبر باشه. مثل حرکت به گوشه بالا و سمت راست که باعث میشه پنجرههای باز رو بیاره.
Screen Button: دکمهای برای ترکیب با لبه بکار میره. استفاده نکردمش. (ظاهرا توی بعضی ازنسخهها با gconf یه مشکل داره که سروکله زدن باهاش حوصله میخواد)
On System Bell: ظاهرا باعث فعال شدن با System Bell میشه. زیاد استفاده نکردمش.
... به اینجا که رسید. فکر کرد که چیزهایی بوده که ازشون استفاده نکرده. بدی و خوبی دنیای متن باز همینه. بد از این نظر که نمیشه تمام گوشههاش رو یک نفری جمع کرد و از این نظر خوب که میشه باهم کاری کرد و این یعنی تمام بار رو یک نفر نباید با خودش ببره... میدونست که تا آخر متن خیلی باید بگه «زیاد استفاده نکردمش» یا «بلد نیستم». ولی مشکلی نیست، چون عضو یه تالار گفتگو (فروم) هست. کلیدهای Alt+Ctrl+Left رو زد تا یه سری به دسکتاپ کناری بزنه که یادش افتاد که داشت چی میگفت. گاهی دنبال کردن فکرها میتونه راه رو طولانیتر کنه. ولی زیاد هم بد نیست: احساس کردن خاکی کنار یه جاده، یه طور دیگه هست... یه احساس عجیبه. اگه کسی امتحان نکرده، امتحان کنه...
برای تعیین کلید میانبر یا باید روی تک تک عباراتی که جلوی Name نوشته شده مثل Disabled یا مثلا Alt+F4 کلیک کرد. در مورد ستون Key، از کاربر تقاضا میشه تا کلیدهای جدید فشار داده بشن. با Escape یا کلیک دوباره بیخیال میشه. اما راه بهتر دوبار کلید روی Name هست که بدک نیست و یه جورایی راحتتره. یک پنجره باز میشه...
در قسمت اول، Key نوشته شده. میشه ترکیب کلید مورد نظر به جای فشرده شدن در قسمت قبل، نوشته بشه. برای تعیین Screen edge میشه یکی از نه لبه صفحه رو امتحان کرد و یا یک دکمه بهش اضافه کرد.
... باز به ساعت نگاه کرد. اول کار به نظر میاومد. تصمیم گرفت که بهتره که بفرسته تا ببینه بچهها چه نظری در موردش میدن: هم در مورد کلیتش و هم در مورد نگارشش... ساعت حالا نزدیک ده شده بود. خب کمیکند بود، چون اولش بود. کلی باقی مونده ولی مهم اینه که یه قدم برداشته شده. شنل پوش هنوز توی پس زمینه، به طلوع نگاه میکرد. شاید منظورش یه روز دیگه بود...
و این داستن ادامه دارد...