من هم قانع نشدم اما بايد بگم تقريباً خيلى از حرف هاى ايشون صحيح بود ولى چرا قانع نشدم ؟ چون بنظر من اين موارد در داخل ايران هيچ كاربردى نداره .
البته من زیاد کاری به ایران ندارم ولی نمیدونم چرا روح و کالبد این نرم افزار آزاد را کمونیستی میبینم.
بله، معلومه که سازنده برای چیزی که یک بار نوشته، یک بار هم سود میبره. قرار نیست کسی یک بار یه کاری بکنه و بعد پاش رو بندازه روی پاش و تاآخر عمرش از سود اون یک کار بخوره.
این جمله خودش یک عقیده ای را مطرح میکنه که با اکثر کار و فعالیت های دنیای کنونی ما در تضاد کامل هستش ! مثلا یکی یک کتاب را چند سال روش کار کنه بعد که منتشر کرد و یک نسخه به قروش رفت بگیم بسه از فردا برو سراغ یک کرا دیگه ! چرا باید تا آخر عمرت از فروش اون سود ببری ؟ (پای انتشاراتی ها را نکشین وسط و فکر کنیم همه پول میره توی جیب نویسنده). حالا من برنامه نویس هم دارم یک اثر را بخه وجود میارم اما یکبار باید سود کنم !؟ چرا !؟
یا مثلا این :
فرقش در اینه که توسعهدهنده در حالت نخست(مدل آزاد) از درآمدش مطمئنه و میدونه که ۱۰ میلیون درآورده، ولی در حالت دوم(مدل انحصاری) معلوم نیست که نرمافزاری که نوشته اصلاً فروش بره یا نه. این یعنی در خالت انحصاری امکان داره صفر ریال هم درنیاره از کاری که کرده و این نشون میده که اتّفاقاً مدل آزاده که حقوق برنامهنویس رو تضمین میکنه و نه مدل انحصاری!
ببینین اینجا برنامه نویس نیاز به تضمین بازگشت وقت و زمانش نداره ! چون با مطالعه بازار و نیازمندی های محیطی که هنوز مشتری تقاضایی براش نداره مثل همون تبلت یا موارد دیگه اتوماتیک فروشش تضمین میشه ! من کار به برنامه نویس کم سواد که نمیدونه چطور برنامه خوب تولید کنه ندارم ! برنامه خوب با ایده و هدف درست و رفع مشکلات موجود در هر زمینه ای صد در صد برگشت سرمایه داره !
چرا که نه؟ اونها نیاز به یه برنامه داشتند برای کارشون، پولش رو دادند، کارشون راه افتاد و الآن هم اون برنامه رو دارند. چرا نباید اون رو در اختیار همه قرار بدن؟ فکر کن من رفتم مدرسه و مدادم شکسته، نیاز به مدادتراش دارم. میرم یکی میخرم و مدادم رو میتراشم. حالا دو هفته دیگه مداد یکی دیگه از همکلاسیهام میشکنه. چرا من نباید مداد تراشم رو در اختیار اون هم قرار بدم تا مدادش رو بتراشه؟
مثال شما با موضوع بانک فرق داره ! توی اون سناریو رقابت وجود داره و قطعا با موضوع انسان دوستی شما یکی نمیشه !
محیط گرافیکی رو نخستین بار شرکت زیراکس به عنوان مشتری به یه برنامهنویس سفارش داد تا براش بنویسه، بعد هم اون رو به صورت آزاد منتشر کرد و این X.org که الآن اوبونتوی شما داره روش کار میکنه، دقیقاً توسعهیافتهی همون محیطه! پس این سفارشهاست که توش ایدههای جدید هست و باعث پیشرفت میشه!
مهم فقط وجود مشتری نیست ! اینکه مشتری پولش را هم بده مهمه ! مثلا وقتی مشتری درخواستی داره که توانایی پرداختش را نداره توی سناریو شما قضیه متوقف میشه مگه اینکه خودت راه بیفتی دنبال مشتری های بیشتر که این دیوانگیه ! اگه میدونی مشتری داره دیگه بحث سفارش و این حرفا بی معنی میشه و میشینی خودت تولید میکنی میفروشی همین الان هم پروژه هایی هست که مشتری توانایی پرداخت قیمت واقعی را نداره ! پس تولید میکنی به بقیه هم میفروشی !
چرا، خیلی داریم! کارمندان ردهت و کنونیکال و و موزیلا و… پس چیکار میکنن؟ تو همین ایران هم خیلی داریم. چند نفر رو میخوای بهت نشون بدم؟
بحث کارمند و حقوق بگیری جداست ! من دارم اصل قضیه یعنی کسی که سرمایه گذاشته را میگم ! من همه کارم برنامه نویسیه و حقوق بگیر جایی هم نیستم و کار از خودمه اما با ایده شما همین ۱۰ تا برنامه نویس کارمندی که دارم را در کمتر از یک ماه باید بیرونشون کنم !
آقا دانیال مثال واقعی تر بزن مثلا همین کنونیکال واقعا شما کلیه شاهراه های درآمدیش را میشناسی ؟ میشه بگی چیا هستند ؟