درباره منوئل که استادم توضیح دادن و همینطور نظرشان درباره زبان های برنامه نویسی کاملا دقیق هست!
درباره زبان برنامه نویسی توی لینوکس عرض کنم که بخش زیادی از سورس در زبان C هست. بخش هائی از ماژول ها و پوسته با پایثون. علت رو نمی دونم و فکر می کنم با هر دوی این زبان ها می شه به تنهائی از پس این سورس بر اومد! آنچه در بدو تولد لینوکس از نوشتن آن اهمیت بیشتری داشت این بود که کسی دقیقا نمی دانست یه سیستم عامل چگونه کار می کنه! این نحوه کارکرد بود که سد راه نوشتن اون بود. علت هم این بود که هر کسی که قبلا این کار رو کرده بود سریعا جذب محیط و قوانین کپی رایت می شد و درباره آن هیچ آموزشی وجود نداشت تا اینکه .....
یک استاد دانشگاه در هلسینکی به نام آقای تننباوم دو هزار کد خط به همراه یک کتاب آموزشی نوشت برای کلاس تدریسش ( ناز شسصت هرچی استاد با غیرته!) ایشون در این کتاب کاری را که یک سیستم عامل باید انجام می داد رو توضیح داده بود و هر کسی با کامپایل اون دو هزار خط برنامه به نوعی سیستم عامل یکپارچه (مانند لینوکس) اولیه رو می تونست تجربه کنه که اگر چه عملیاتی نبود ولی بخوبی نحوه کار رو به نمایش می گذارد. اون سیستم عامل مینیکس نام گرفت.
مینیکس کله یه بچه هلندی به نام لینوس تروالدز رو روشن کرد که ..... !
همزمان و از مدتی قبل در پروژه بزرگی به نام گنو ابزارها برای این کار محیا شده بود: ظرف 5 سال ریچارد استالمن و جمعی از هکرها دور هم جمع شده بودند و غالب برنامه های لازم برای یک سیستم عامل آزاد رو تهیه کرده بودند! حتی یک مدیا پلیر متن باز! زمان نوشتن سیستم عامل گنو مصادف شد با زمان ارائه سیستم عامل لینوکس و رسیدن این ، اون پروژه رو از نوشتن سیستم عامل باز داشت !
سیستم عامل گنو قرار بود یک سیستم غیر همسان و چند بخشی باشه و اگر چه این نظریه به پایداری سیستم کمک می کرد اما باعث شد نویسندگان با مشکلاتی روبرو بشن که براحتی قابل رفع نبودند. بنا بر این پروژه متوقف شد و سیستم عامل گنو هرگز منتشر نشد! (می شه نسخه های ابتدائی و غیر کاربردی اون رو دریافت کرد).
هسته لینوس تروالدز که نام لینوکس رو بعدها براش انتخاب کرد ، یک سیستم عامل یکپارچه بود که شبیه مینیکس و با قابلیت های سیستم عامل یونیکس بود ( که هم کدهاش در اختیار نبود و هم قیمت بالائی داشت!). تماما با زبان برنامه نویسی C نوشته شده بود و اساس طراحی اون بر اساس امنیت و پایداری بود ( برخلاف ویندوز که اساس طراحیش بر پایه راحتی کاربر بود!) و در ابتدا به سیستم عامل هکر ها و برنامه نویس ها معروف شد: کاربر باید همه بخش ها و نرم افزار ها رو خودش جمع آوری می کرد و این برنامه ها عموما در پروژه گنو پیدا می شدند. کم کم با پیدا شدن شرکت هائی که اهداف تجاری نرم افزارهای آزاد رو دنبال می کردند ( مانند ردهت) این برنامه ها سازمان دهی شد و این سیستم تبدیل به ابزار راحتی برای کاربران عادی شد.
پای برنامه پایثون در این مرحله به وسط اومد و توانائی هماهنگی بین برنامه های اون با سایر برنامه ها از جمله C باعث شد که انعطاف و سادگی فوق العادش در ساختار لینوکس سهیم بشه

زیاد شد به دلیل اینکه مطلب رو از بیخ ! توضیح بدم!
درباره زبان های برنامه نویسی این مطلب رو باید بدونید که اگر به یکی از اونها مسلط بشید ( واقعا مسلط بشید نه مثل ... خیلی از ایرانی ها ....) یادگیری زبان های دیگر بسیار ساده و راحت خواهد بود.
اریک ریموند هکر - برنامه نویسی سرشناس در دنیای نرم افزارهای آزاد هست که در مقاله ائی پیش نهاد میده یادگیری با زبان پایثون شروع بشه چون " (نقل قول از ایشان) از قالبی شدن ذهن برنامه نویس جلوگیری می کنه! "
قالبی شدن ذهن یعنی ..... یک مثال: دوست برنامه نویسی دارم که متخصص برنامه نویسی SMC هاست و واقعا به زبان اوراکل مسلط است. ایشان برای یک شرکت معروف کار می کنند و هر روز صبح باید سر ساعت 6 سوار سرویس اتوبوس محل کارشان می شدند. یک روز کفش جدیدی خریداری می کنند که بند داشته ( و گویا کفش قبلی ایشان بندی نبوده!) ایشان روز بعد از سرویس شرکت جا مانده بود

( توی محاسبه زمان برای رسیدن به اتوبوس ، زمان بستن بند کفش رو محاسبه نکرده بود!)
قالبی شدن ذهن برای برنامه نویس هائی که خود را منحصر به یک زبان برنامه نویسی می کنند پیش می آید و انعطاف را در ذهن ایشان از بین می برد. از این رو فکر می کنم نظر جناب اریک ریموند قالب تعمق باشد.
اما بعد از تمام شدن برنامه نویسی باید کامپایلش کنید و بعد از امتحان کردن و تستش اونو برای هدفی که تولید شده باید در اختیار کاربرانش بذارید ( یا آنرا بفروشید و یا رایگان!) مثل یک دیکشنری که کسی آنرا نوشته و کامپایل کرده و می تونید به عنوان کاربر اونو تهیه کنید و ازش استفاده کنید!
++C درواقع متمم ساختار یافته زبان C هست و بعد از اون هم سی شارپ انعطاف بیشتری به این زبان داد. شما با یک کامپایلر استاندارد سی شارپ خواهید توانست برنامه های تحت سی را هم کامپایل کنی ( و اگه نشد سورسش کمی نیاز به دستکاری داره

).
در نهایت اینکه جائی هستم که قهوه راحت تر از چائی گیر میاد و گرنه چائی رو به قهوه ترجیح میدم! جای من رو هم خالی کنید!