انجمن‌های فارسی اوبونتو

لطفاً به انجمن‌ها وارد شده و یا جهت ورود ثبت‌نام نمائید

لطفاً جهت ورود نام کاربری و رمز عبورتان را وارد نمائید


توزیع گنو/لینوکس اوبونتو ۲۰ ساله شد 🎉

نویسنده موضوع: چطور بر ناامیدی خودتون غلبه می‌کنید؟  (دفعات بازدید: 3618 بار)

0 کاربر و 1 مهمان درحال مشاهده موضوع.

آفلاین محمدرضا حقیری

  • High Sr. Member
  • *
  • ارسال: 528
    • ذهن زیبا
می‌دونم اینجا فروم اوبونتوئه...
ولی خب اینجا کافه‌ست. آدم میاد کافه دو دقیقه خلوت کنه :)
همین، دوست دارم بدونم روزهایی تو زندگی که از همه چیز ناامید بودید چه کردید که به نرمالتون برگشتید؟

آفلاین S Y N C R E X

  • Hero Member
  • *
  • ارسال: 808
  • جنسیت : پسر
  • The Control Is The Power
    • syncrex.me
پاسخ : چطور بر ناامیدی خودتون غلبه می‌کنید؟
« پاسخ #1 : 03 آذر 1402، 06:44 ب‌ظ »
تحمل کردم ، و روزمرم و ادامه دادم ،
با خودم گفتم این یه حال‌ه حاصل کلی چیزای بد ،
اگه امروز و تحمل کنم که بگذره ، فردا حال بهتری دارم حتما .

آفلاین aFard88

  • Full Member
  • *
  • ارسال: 249
  • جنسیت : پسر
پاسخ : چطور بر ناامیدی خودتون غلبه می‌کنید؟
« پاسخ #2 : 03 آذر 1402، 06:46 ب‌ظ »
چرا باید نامید باشم؟ به چی؟ چرا؟
آدم هیچ وقت نباید نا امید باشه! همیشه باید امید داشته باشه! و برای هدفش تلاش بکنه!
به نظرم حتی اگر راهی نیست شما ادامه بده ! ادامه بده!
اصلا از گیگاچد یاد بگیر  و با سرت دیوار رو بشکن اینجوری :  ](*,)
(گفتم چون استیکر دیگه ای نبود  :P)
« آخرین ویرایش: 03 آذر 1402، 06:57 ب‌ظ توسط Its_alireza! »
!Its alireza

آفلاین 🇬🇧بریتانیای کبیر🇬🇧

  • High Hero Member
  • *
  • ارسال: 2658
  • جنسیت : پسر
  • GOD SAVE THE KING/QUEEN
پاسخ : چطور بر ناامیدی خودتون غلبه می‌کنید؟
« پاسخ #3 : 03 آذر 1402، 06:53 ب‌ظ »
نقل‌قول
همین، دوست دارم بدونم روزهایی تو زندگی که از همه چیز ناامید بودید چه کردید که به نرمالتون برگشتید؟
خودکشی.  :guitar: >:D >:D
به این فکر میکنم که تلاش مهمه و نه نتیجه، چون در آخر اون دنیا نتیجش به ثمر میرسه.
فکر کنم ناظران باید ورود کنن، چون انجمن داره از ریلش خارج یا خارج تر میشه. بهتره بحث هارو در خصوصی ادامه بدید.
« آخرین ویرایش: 03 آذر 1402، 06:59 ب‌ظ توسط 🇬🇧United Kingdom🇬🇧 »
🇬🇧🏴󠁧󠁢󠁥󠁮󠁧󠁿🏴󠁧󠁢󠁷󠁬󠁳󠁿🏴󠁧󠁢󠁳󠁣󠁴󠁿🇬🇧

آفلاین 13Mahdi84

  • Full Member
  • *
  • ارسال: 187
  • جنسیت : پسر
  • Arch-Gnome
پاسخ : چطور بر ناامیدی خودتون غلبه می‌کنید؟
« پاسخ #4 : 03 آذر 1402، 06:53 ب‌ظ »
می‌دونم اینجا فروم اوبونتوئه...
ولی خب اینجا کافه‌ست. آدم میاد کافه دو دقیقه خلوت کنه :)
همین، دوست دارم بدونم روزهایی تو زندگی که از همه چیز ناامید بودید چه کردید که به نرمالتون برگشتید؟
من الان دقیقا تو اون نقطه  از زندگیم قرار دارم و نمیدونم چه کنم   :)
« آخرین ویرایش: 04 آذر 1402، 07:07 ق‌ظ توسط 13Mahdi84 »
اگه منتظر بمونیم که یکی ظهور کنه واسه کمک کردن به ما و بهتر کردن دنیا،
هیچ وقت این اتفاق نمیوفته مگه اینکه خودمون دست به کار بشیم و به هم دیگه کمک کنیم

آفلاین محمدرضا حقیری

  • High Sr. Member
  • *
  • ارسال: 528
    • ذهن زیبا
پاسخ : چطور بر ناامیدی خودتون غلبه می‌کنید؟
« پاسخ #5 : 04 آذر 1402، 12:14 ق‌ظ »
تحمل کردم ، و روزمرم و ادامه دادم ،
با خودم گفتم این یه حال‌ه حاصل کلی چیزای بد ،
اگه امروز و تحمل کنم که بگذره ، فردا حال بهتری دارم حتما .

یک جایی هم تحمل آدم تموم میشه خب. دوست دارم بدونم وقتی تو نقطه‌ای هستی که قادر به تحمل کردن نیستی، چی میشه؟

چرا باید نامید باشم؟ به چی؟ چرا؟
آدم هیچ وقت نباید نا امید باشه! همیشه باید امید داشته باشه! و برای هدفش تلاش بکنه!
به نظرم حتی اگر راهی نیست شما ادامه بده ! ادامه بده!
اصلا از گیگاچد یاد بگیر  و با سرت دیوار رو بشکن اینجوری :  ](*,)
(گفتم چون استیکر دیگه ای نبود  :P)

احساسات و هیجانات منفی هم جزئی از فرایندهای مغز مان و خب حقیقتا مفیدتر از مثبت‌ها هم هستن، منتها موضوع اینه که هیچوقت بهمون یاد نمیدن چطور بهشون غلبه کنیم.


آفلاین S Y N C R E X

  • Hero Member
  • *
  • ارسال: 808
  • جنسیت : پسر
  • The Control Is The Power
    • syncrex.me
پاسخ : چطور بر ناامیدی خودتون غلبه می‌کنید؟
« پاسخ #6 : 04 آذر 1402، 10:15 ق‌ظ »
نقل‌قول
یک جایی هم تحمل آدم تموم میشه خب. دوست دارم بدونم وقتی تو نقطه‌ای هستی که قادر به تحمل کردن نیستی، چی میشه؟
من از تجربیات دیگران استفاده کردم تا چیزهایی رو یاد بگیرم در این باره ، از اتفاقات تلخ اطرافیان مثل خودکشی‌ها ، از داستان‌ها و روایت‌ها ، و بخصوص از فیلم‌ها ، مثلا یکشنبه غم‌انگیز !
نتیجه و تجربه این بود ، که در بدترین حالتی که انسان امیدش رو از دست داده و واقعا هیچ راهی بجز مرگ و تموم شدن جلوی خودش نمی‌بینه ، درست همون موقعی که داره تصمیم می‌گیره که دست به اقدامی بزنه برای تموم کردن همه چیز ، دراون لحظات اون انسان مغلوب احساسات شده ، احساساتی که حاصل اتفاقات و ادغامشون با ساختار شکل گرفته مغزش از کودکی ، و هورمونهای شیمیایی مغزی ، و خاطرات گذشته و .... هست ،
ولی نکته قضیه اینه که اگه همون آدم از اون لحظه ها بگذره و کار اشتباهی نکنه ، فرداش ممکنه امیدوار و با انگیزه باشه ، انگاری که دیروز هیپنوتیزم شده بوده و از خودش می‌پرسه چرا می‌خواستم اون اشتباه و انجام بدم !
من  اینطور می‌بینمش که حال خیلی خراب هم ، یک حالت‌ه از همه حالت‌های حالم ! ، این هم جزو چرخه تغیره و میاد و میره ، پس من نباید اونقدر آدم احساساتی باشم که اجازه بدم احساساتم تصمیم‌های به اینقدر مهم برام بگیره ، مثلا اینکه زنده بمونم یا بمیرم تصمیمی هست که اصلا در سطح و لول احساسات نیست ، یک غریزه ذاتی هست ، این مشکل منه که اجازه می‌دم این‌ها ادغام بشن .

ولی اگه منظور خودکشی نیست و صرفا نامیدی هست ، می‌تونم اینطوری بگم که این مسئله رو باید از ریشه بهش نگاه کرد و از ریشه حلش کرد ،
مثالی می‌تونم بزنم ، من از دوسال و نیم پیش موهای سرم شروع کرد به ریزش و داشتم به اصطلاح کچل یا تاس می‌شدم ، کلی شامپو و قطره و آمپول و قرص و .... فایده ای نداشت ، تا اینکه رفتم پیش یه دکتر خوب که ایشون بهم توضیح داد که دلیل کچلی مردان در سن ۳۰ به بالا ، هورمون تستسترون هست ، این هورمون در حالت عادی غذای ریشه مو هست ولی در حالتی که مقدار این هورمون بیشتر از حد طبیعی باشه برعکس می‌شه و این هورمون هست که ریشه مو رو می‌خوره و می‌سوزونه ، یه قرص مهارکننده این هورمون برام نوشت و بعد از دوسال و نیم مصرف ، ریزش موها که قط شده بود هیچ ، مقدار زیادی هم ازش برگشت و من از کچل شدن نجات پیدا کردم !
این مثال و برای این گفتم که این منظور رو برسونم که بعضی مسائل رو از بالا هرچقدر هم که بخوایم ببینیم و حل کنیم نمیشه ، چون اون چیزی که ما داریم می‌بینیم حاصل اتفاقاتی هست که در پایین و در ریشه داره می‌افته ، مثل همین مسئله نامیدی ،
درواقع باید ریشه‌هایی که عمدتا اتفاقات هستند رو دید ، که ادغام اون‌ها در درازمدت نتیجش نامیدی میشه ،
مثلا ممکنه یه سبک زندگی متفاوت رو انتخاب کرده باشیم از پونزده سال پیش تا الان ، برای رسیدن به چیزی ، ولی الان می‌بینیم که بعد این همه سال اون که نشد هیچ ، برداشتمون هم از دنیا تغییر کرده ، ولی این خیلی سخته برامون که بپذیریم و مسیرمون رو تغییر بدیم بعد این همه زحمت ،
ممکنه پروژه هایی رو شروع کرده باشیم و با تمام توان روشون وقت و انرژی گذاشته باشیم ، درحالی که همیشه تخیل و تصور موفقیت‌هاش رو داشتیم امروز ببینیم حتی یک نفر هم ازشون استفاده نمی‌کنه ،
ممکنه با افکاری یا ابزاری مخالفتی کرده باشیم سال ها و امروز فهمیده باشیم که نگاه واقع بینانه‌ای نداشتیم ،
ممکنه کسی رو به عنوان شریک زندگی انتخاب کرده باشیم که امروز پشیمونیم و .....
خیلی حالات دیگه ممکنه ، البته این‌ها همه مثال‌های عامیانه هست و ممکنه برای شخصی خیلی اتفاقا خاصی باشه ، ولی به هرحال مسئله این هست که اینجا باید به دو چیز دقت بشه :
واقع‌بینی
قدرت تغیر انسان

واقع‌بینی ، یعنی اینکه بپذیریم در اون زمان‌هایی که اون تصمیمات رو گرفته بودیم واقع‌بین نبودیم ، یا خوشبین بودیم یا خوشخیال ، ولی هرچه بودیم در جهان خیالی خودمون بودیم و بر اساس داده‌های اون جهان تصمیم گرفتیم ، نه واقعیت ، پس به عنوان تجربه و با برچسب گذشته ازشون می‌گذریم و سعی می‌کنیم از این به بعد با دید واقعی‌تری جهان رو ببینیم و تصمیماتمون رو بهتر بگیریم

قدرت تغیر انسان ، به قول هلاکویی عزیز ، انسان این قدرت رو داره که یک تفکر ۶۰ ساله رو ، به محض اینکه فهمید اشتباه بوده در کمتر از ۶۰ ثانیه در کل ساختار مغزش تغییر بده ، این هم ادامه توضیح قبلی هست

ما با پیدا کردن این ریشه‌ها ، می‌تونیم  نامیدی رو کم کنیم ، اونقدر که مهم نباشه .

آفلاین aFard88

  • Full Member
  • *
  • ارسال: 249
  • جنسیت : پسر
پاسخ : چطور بر ناامیدی خودتون غلبه می‌کنید؟
« پاسخ #7 : 04 آذر 1402، 01:06 ب‌ظ »
به نظرم نا امیدی اصلا معنایی نداره! حتی اگر زندگیت نابود شده باید ادامه بدی ! 
خودکشی گناه کبیره هستش اگر هم کافری یا دینت اسلام نیستش باز هم خودکشی بزرگ ترین جرم در حق خودته!
تنها راه اینه که امید داشته باشی رو به جلو حرکت کنی
حتی اگر همه چیز تموم شده باشه!
احساسات منفی رو کنترل کن!
!Its alireza

آفلاین sajadspeed

  • Hero Member
  • *
  • ارسال: 978
  • جنسیت : پسر
پاسخ : چطور بر ناامیدی خودتون غلبه می‌کنید؟
« پاسخ #8 : 04 آذر 1402، 04:49 ب‌ظ »
سلام، والا به نظرم باید ببینیم اصلا اون ناامیدی از چه سمت و منشعی داره میاد. مثلا افسردم؟ مشکل روانی دیگه‌ای دارم؟ یا نه صرفا یه ناامیدی مقطعی هست. به نظر بنده در ناامیدی‌های مقطعی که مثلا بر اساس یه شرایطی، تغییری چیزی در ما به وجود میاد کاملا باید به شکل فیزیکی/منطقی بریم سراغشون و حل بکنیم. مثلا توی کسب‌وکار خودمون توی یه زمینه‌ای شکست می‌خوریم یا به مرحله‌ای می‌رسیم که می‌بینیم ادامه دادن فایده نداره. خوب پس حالا اینجا می‌تونیم کارهای جدید رو امتحان کنیم، نمی‌دونم توی حوزه‌های دیگه سرک بکشیم، حتی اگر فکر می‌کنیم فایده نداره، چون ممکن هر کدوم از این‌ها یک در جدید به سمت روشنایی برامون باز کنه.
موضوع دیگه ناامیدی‌ها عمیقی هست که ممکن در درون آدم باشه و به قول معروف با پوست و خون آدم تنیده شده باشه. به نظرم اینجا اولین کاری که باید کرد اینه که ساده به این مسائل پاسخ ندیم به خودمون، چون یه مکانیزم دفاعی که مخصوصا برای برنامه‌نویس‌ها خیلی خیلی شایع هست، «عقلانی‌سازی» است. سریع شروع می‌کنیم برای خودمون منطق بافی کردن که نه من جواب تموم سوالات رو می‌دونم همه چیز منطقی حل می‌شه، احساسات چیه و از اینجور حرفا، یه جورایی ریزترین مسائل رو در مورد مشکلمون می‌دونیم، راه‌کارها رو هم خوندیم ولی هیچ وقت اون احساسی رو که داریم احساس نکردیم. بابا اگه ناراحتیم، ناراحت باشیم، می‌خوایم گریه کنیم، گریه کنیم، نمی‌دونم ناامید باشیم اصلا چند وقت چه اشکالی داره؟
به نظرم اولین و مهم‌ترین قدم همینه، احساستمون رو احساس کنیم، برچسب خوب و بد روش نزنیم. حالا بریم سراغ عوامل بیرونی یا درونی که حلش کنیم. نمی‌دونم تراپی و راه‌های مختلف دیگه... توی این مورد حتما حتما اگر کسی انیمیشن Inside Out رو ندیده، حتما پیشنهاد می‌کنم ببینید. یه جورایی من برای خودم می‌گم اگه کسی پای این انیمیشن نشست، فهمید و زار نزد آدمیه که دقیقا دچار اون عقلانی‌سازی شده :)
در آخر یه چیز دیگری هم هست اینه که ما انسانیم، همون راه‌کارهای سطحی مثل ورزش کردن، رفتن توی طبیعت، کارهای جدید کردن، چهار تا هورمون رو اینور و انور می‌کنه و تا حدی حالمون خوب می‌شه ;D راهکار نیستن اینا ولی کمک می‌کنن به آدم که انرژی یه استارت کوچیک رو داشته باشه تا برسه به سراغ رفع اون مشکل...

در کل یک کلام اینکه احساس کنیم، بدون عذاب وجدان، که وای چرا حال من بده، چرا من ناامیدم، قبول کردن، آروم بودن، حرکت به سمت مسیری که شاید ذره نوری دیده بشه بدون حرص خوردن برای رسیدن به روشنایی آخر مسیر، آروم آروم آدم حرکت کنه، حالش رفته رفته خوب می‌شه.
« آخرین ویرایش: 04 آذر 1402، 04:52 ب‌ظ توسط sajadspeed »

آفلاین ehsanavy

  • Full Member
  • *
  • ارسال: 186
  • جنسیت : پسر
  • okgames.blog.ir
    • okgames.blog.ir
پاسخ : چطور بر ناامیدی خودتون غلبه می‌کنید؟
« پاسخ #9 : 04 آذر 1402، 05:32 ب‌ظ »
فقط نیازه توی خلوط با خودت نا امیدی رو حل کنی.
یا به قول معروف : (بزرگ میشی یادت میره)
اللهم عجل ولیک الفرج

آفلاین milad.fashi

  • Hero Member
  • *
  • ارسال: 845
  • جنسیت : پسر
  • میلاد فشی
پاسخ : چطور بر ناامیدی خودتون غلبه می‌کنید؟
« پاسخ #10 : 07 آذر 1402، 06:18 ب‌ظ »
بستگی داره چرا نا امیدی.مثلا اگر شغلی رو نداری و ناامیدی ات به خاطر بیکاری باشه.توصیه من مهاجرت به شهرهایی هستش که شغل توشون زیاده.و خودت رو به یه کار مفید سرگرم کنی.حتی اگر درآمدش بخور و نمیر باشه.بستگی داره چرا نا امید شدی
کیفیت زندگی شما را دو چیز تعیین می کند: کتابهایی که می‌خوانید و انسانهایی که ملاقات می‌کنید. (مک لوهان)
To love GNU/Linux, you don't need to hate Microsoft

آفلاین USSR

  • Full Member
  • *
  • ارسال: 204
  • جنسیت : پسر
پاسخ : چطور بر ناامیدی خودتون غلبه می‌کنید؟
« پاسخ #11 : 08 آذر 1402، 12:17 ب‌ظ »
من شخصا هرگز ناامید و مایوس نشدم. چرا؟
چون هرگز امیدوار نبودم تا ناامیدی را احساس کنم.
ولی یک دایی پیری دارم که تعریف میکنه در جوانی روزی ناامید شده و چون دلیل ناامیدی خود را هم محله بودن با یک ساواکی میدانسته یک روز یارو را میگیره به باد کتک.
میگه بعد از آن حالش خوب شده. و دیگه ناامید نشده.
گمان کنم باید علت ناامیدی را پیدا کنی و حسابی از خجالتش در بیای.
بشنوید تا در عظمت شناور شوید.

https://en.wikipedia.org/wiki/File:Soviet_Anthem_Instrumental_1955.ogg

آفلاین محمدرضا حقیری

  • High Sr. Member
  • *
  • ارسال: 528
    • ذهن زیبا
پاسخ : چطور بر ناامیدی خودتون غلبه می‌کنید؟
« پاسخ #12 : 08 آذر 1402، 10:29 ب‌ظ »
خب دوستان ممنون از همه.
من پاسخ‌ها رو خوندم. نقل قول نمی‌کنم که پاسخم شلوغ نشه و سعی می‌کنم پاسخ رو طوری بدم که مشخص بشه چی به چیه :)

۱. من مبتلا به افسردگی و همچنین اختلال توجه (ADHD) هستم. خوشبختانه ADHD برای من جنبه مولد داره، یعنی بیش از این که آسیب بزنه کمکم کرده. ولی خب افسردگی واقعا درد بدیه. خیالتون هم راحت باشه که تحت درمان - هم روان‌درمانی و هم دارودرمانی - هستم. این خودش یکی از عواملیه که هیجانات منفی رو تشدید می‌کنه. یکی از چیزهایی که طی این چند روز بهش رسیدم اینه که بهتره هیجانات منفی شناسایی و کند و کاو بشن.
حقیقتا ما با «روان‌شناسی زرد» محاصره شدیم. این نوع روان‌شناسی میگه «حق ناامیدی نداری». اما خب اینطور نیست. حتی اگر شما در دسته «اشخاص مذهبی» قرار بگیرید هم می‌بینید که در همون آموزه‌های مذهبی هم به کرات از زمانی که انسان شکست میخوره و حس ناامیدی داره حرف زده شده. حتی اولیاءالله هم گاهی این حس رو تجربه می‌کردند. پس عجیب نیست که من و شما هم تجربه کنیم  ;D

۲. دوستی از «حل کردن مشکل در خود» گفته که خب این رو شدید قبول دارم. من مدتیه که جنبه مالی زندگیم (علیرغم داشتن پس‌انداز کافی) به هم خورده و این راحت اذیتم می‌کنه.

۳. در مورد مهاجرت، اول این که من خودم صاحب کسب و کار هستم و دوم این که ساکن کرجم. دیگه واقعا در کرج و تهران زندگی کردن، نیاز به مهاجرت به شهر دیگری نداره ((:

پ.ن :
هیچوقت هم فکر نمی‌کردم «پادشاهی متحده بریتانیا» و «اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی» در یک تاپیک در مورد ناامیدی یک شهروند ایرانی نظر بدن 😂

آفلاین learner:~$

  • Hero Member
  • *
  • ارسال: 816
  • جنسیت : پسر
  • روزی روز گاری در گنو/لینوکس
پاسخ : چطور بر ناامیدی خودتون غلبه می‌کنید؟
« پاسخ #13 : 14 آذر 1402، 07:12 ب‌ظ »
سماجت محض! من  میدونم که ن ناامیدی همیشه هست و همیشه هم خواهد بود و راه فراری هم نیست ازش   :) اما سماجت من برای ادامه دادنه که باعث میشه نا امیدی رو ندیده بگیرم  :D
نقل‌قول
:)
همین، دوست دارم بدونم روزهایی تو زندگی که از همه چیز ناامید بودید چه کردید که به نرمالتون برگشتید؟
من به همیشه به این دوتا جمله فکر میکنم و امیدوار میشم :
این نیز بگذرد...
یک شب بخور نان و تره یک عمر بخور نان و کره ;D

مثل سمی کالونم( ; ).
خواستار پایان.
محکوم به کامپایل.

آفلاین milad.fashi

  • Hero Member
  • *
  • ارسال: 845
  • جنسیت : پسر
  • میلاد فشی
پاسخ : چطور بر ناامیدی خودتون غلبه می‌کنید؟
« پاسخ #14 : 15 آذر 1402، 12:37 ق‌ظ »
راهکار دوستمون برای فرار از نا امیدی "سماجت محض" هم جالب بود که منو به یاد فیلم پروانه یا پاپیون انداخت Papillon
کیفیت زندگی شما را دو چیز تعیین می کند: کتابهایی که می‌خوانید و انسانهایی که ملاقات می‌کنید. (مک لوهان)
To love GNU/Linux, you don't need to hate Microsoft