با درودی دوباره خدمت دوستان...
بهتر است کمی هم با آرامش خاطر بیشتری بحث را ادامه دهیم... هم من و هم برخی دوستان کمی تند رفتیم...
مصطفی گرامی، دوست خوبم... آنطور که از مشخصات پروفایل شما خواندم من و شما هم سن هستیم... البته طی فرایند به روز رسانی انجمن سن بنده ششصد سالی بیشتر شده!!! دلیلش هنوز برایم معماست...
شما گفتید که :
داشتن سورس برنامه و آزادی در استفاده از اون یک اختیار نیست یک حقه
بنده هم با نظر شما 100% موافقم... و یکی از دلایلی که بنده را در این جامعه نگاه داشته همین است که فرمودید...
اما سوالی بوجود می آید که آیا همه ی افراد جامعه مانند ما می اندیشند؟ آیا همه اهل یافتن یک فلسفه هستند و برای آن مطالعه ی زیادی می کنند؟
باید قبول کرد که در جامعه بیشتر افراد اصلا به این موارد نه تنها اهمیتی نمی دهند بلکه تره هم برای آن خرد نمی کنند...
با کندوکاوی که من در وب داشته ام بارها به افرادی برخورده ام که علاقه ی بسیاری به انحصار داشته اند که البته نا آگاهانه بوده چون هیچ گاه به خود زحمت نداده اند که بیایند و فلسفه ی نرم افزار های آزاد را بخوانند...
همچنین شما به دنیای امروزی بنگرید! ما آزادکار های کجای آن هستیم؟ ما اقلیتی بیش نیستم در این دنیای بی رحم انحصار گرایی...
شما خوب به اطراف بنگرید و ببینید که صرف دعوت کردن مردم کافی نیست و باید بستری مهیا شود...
خوب به اطراف بنگرید چه خواهید دید؟ همه جا حرف از محصولات انحصاریست... همه ی امکانات انحصاریست... هر آنچه می بینیم انحصاریست...
وسوال اینجاست... ما کاربران آزاد چه می کنیم این وسط؟ و جواب : هیچ... فقط به آتش عقایدی دامن می زنیم که مربوط به این زمان نمی شوند... ( اشاره به اینکه دیگر برخی نمی خواهد برنامه نویس باشند یا سورس برنامه را در اختیار داشته باشند )
مصطفی عزیز... من می خواهم آزاد کار باشم ولی نمی خواهم برنامه نویسی کنم یا خودم تمام تنظیمات سیستم عاملم را انجام دهم!!!! مگر گناه کرده ام؟ من دوست ندارم برنامه ای را که نیاز دارم! از ابتدا کامپایل و بعد نصب کنم... مگر جرم کرده ام؟ من دلم می خواهد برای استفاده های روزمره برنامه ها را با چند کلیک ساده نصب کنم و به کارم برسم... من در این دنیای پر هیاهوی کنونی فرصتی برای یادگیری دوباره آنچه باید قبلها یاد می گرفتم ندارم... پس چه کنم؟
از سویی دیگر تطبیق تازه کاران با دنیای جدید مسئله ساز است... فکر کنید ما کاربران آزادکار بجای اکسیژن!! نیتروژن تنفس می کنیم( گروه اول )... حال کاربران نرم افزار های انحصاری را فرض کنید که اکسیژن تنفس می کنند( گروه دوم ).
اگر ما بیاییم و همه ی فلسفه ی نیتروژن و تمام توضیحات مرتبط با ساختار نیتروژن را برای کاربران گروه دوم بازگو کنیم آیا باز هم بدن آنها آمادگی تنفس در دنیای پر از نیتروژن را دارد؟
پس بهتر این است که در کنار توضیحات... یک کپسول پر از اکسیژن ( همان پکیج های انحصاری ) همراهمان باشد تا اگر نیاز شد آن را به فردی که از گروه دوم آمده بدهیم تا بتواند ادامه دهد و کم کم بدنش آمادگی کامل تنفس نیتروزن را داشته باشد.
دوست خوبم این فقط مثال بود خواهشا در رابطه با این مثال خرده نگیرید که ما زنگ شیمی نداریم و ...
با تشکر