خیلی خیلی مهمه که به خاطر چی میخوای بری نرم افزار؟ یعنی واقعا میخوای نرم افزار یادبگیری؟ یا علاوه بر یادگیری ، اسم اون دانشگاه روی مدرکت لازم داری یعنی مدرک مهم تر از یادگیریه؟ اگر جواب سوالت گزینه اول هست و نظر من رو بخوای نه ارزش نداره!
خب مگه آدم نمی ره دانشگاه که به طور تخصصی یه رشته ای رو یادبگیره؟ منم می خوام برم دانشگاه و به طور تخصصی(!) و
واقعا نرم افزار یاد بگیرم.(حتما می خواین بگین که نرم افزار واقعی رو تو دانشگاه یاد نمیدن ولی بالاخره بهتر از این که من با دیپلم برم این آموزشگاه و اون آموزشگاه بلکه بتونم نرم افزار واقعی رو پیدا کنم و تهش بشم فوق دیپلم فنی حرفه ای)
یا علاوه بر یادگیری ، اسم اون دانشگاه روی مدرکت لازم داری یعنی مدرک مهم تر از یادگیریه؟
خب مطمئنا یادگیری مهم تره، ولی شما خودتو بذار جای یه کارفرما، اگه ۲ نفر با شرایط مشابه بیان برای استخدام پیش شما، و تنها تفاوت شون این بود که یکی فارغ التحصیل علم و صنعت بود، یکی آزاد بندرعباس، شما کدومشون رو استخدام می کنی؟
درسته که یادگیری مهم تره، ولی بالاخره اینم مهمه که مدرکت رو از کجا گرفتی و جایی که مدرکتو ازش گرفتی هم بی اهمیت نیست.
بحث کار هم که باشه با نیروهای خوب دانشگاه های خوب هم کار کردم و میکنم چون به مباحثی مسلط هستم که در این دانشگاه ها کمتر کسی پیدا میشه کار کرده باشه! یعنی روی موضوعی غیر مباحث آکادمی وقت گذاشته باشه و خیلی چیزهای دیگه که از حوصله خارجه!
مشاورمون می گفت شما اگه یه دانشگاه خوب روزانه قبول شین، یه جای خوب می فرستنتون برای کار کردن و ادای تعهد ۴ ساله تون به خاطر تحصیل در دوره های روزانه، و اگه کارتون خوب باشه همون شرکت استخدام تون می تونه، خب اگه من مثلا پیام نور برم همچین موقعیتی برام پیش نمیادکه میاد؟
اگر میخوای خارج ادامه تحصیل بدی دانشگاه خوب هم معیار خوبیه. پس کاملا به هدفت بستگی داره که برای چی میخوای بری نرم افزار؟
نرم افزار رشته ای که هر روز به روز می شه و همیشه در حال تغیر و تحوله و با توجه به نظام آموزشی ایران که هر ۱۰۰ سال یک بار توش تحول صورت می گیره، خب برای کسی که نرم افزار می خواد بخونه، ادامه تحصیل در خارج از کشور خیلی گزینه ی بهتریه،
ولی حالا فک کن من می خوام برای ادامه تحصیل از یه دانشگاه خوب
بورس بگیرم، اگه مدرکمو از یکی از دانشگاه های خوبی که تو پست اولم گفتم(شریف و امیرکبیر و علم و صنعت و خواجه نصیر و شهید بهشتی) نگرفته باشم، به نظرت اصلا به پرونده و رزومه ام نگاهم می کنن؟
می گن این که نتونسته تو کشور خودش تو ۵ تا دانشگاه خوبش درس بخونه(که از نظر اونا این ۵ تا دانشگاهم استانداردای لازم رو ندارن)، پس لیاقت شو نداره که ما بورسش کنیم. کسی رو که تو کشور خودشم نتونسته وارد بهترین دانشگاه هاش بشه.
همه میخوان برن دانشگاه خوب و به اصطلاح به همه بگن من فلان دانشگاه درس خوندم!
برای من این که فلان و بسار چی می گن اصلا مهم نیست،
واسه من اون رضایت قلبی از عملکردم مهمه، این که اگه ۲۰ سال دیگه به گذشته ام نگاه کردم، بگم من تمام تلاشم رو کردم، تو بهترین دانشگاه قبول شدم، خوب درس خوندم، تحقیق و مطالعه کردم، کار کردم و کلی تجربه ی خوب کسب کردم و اگر الان(۲۰ سال بعد) جایی که می خواستم واینستادم، به خاطر اینه که بقیه ی قضایا و شرایط از دست من خارج بوده و تا اون جایی که می تونستم و به من مربوط می شده من تلاشم رو کردم،
منظورم اینه که می خوام از اولش جوری شروع کنم که ۲۰ سال دیگه نگم مثلا ای کاش یه سال پشت کنکور می موندم و دانشگاه x قبول می شدم نه y.
مشکل اینه که تو نمی دونی آینده چی پیش میاد، برای همین می خوام جوری جلو برم که فردا پشیمون نشم که کوتاهی کردم و می تونستم بهتر از این عمل کنم.
این حس رضایتس که همیشه مشکل درست می کنه.
یا حداقل به نظر بنده افراد قوی توی دانشگاهای دیگه بهتر پیدا میشه چون خیلی ها در زمینه نرم افزار قوی هستند ولی تنها مشکلشون اینه که مودبانه اش درس خون نیستند! که از نظر من اصلا اشکال محسوب نمیشه!
خب همین بحث سواد یا درس خون بودن همکلاسی هات، فکر کن شما می خواید یه کار تحقیقاتی گروهی ارائه بدین یا می خواین مسابقه ی گروهی شرکت کنین، کدوم خوبه و با کدوما نتیجه می گیرید؟
با بچه های یه دانشگاه خوب تهران که سوادشون اگه بیش تر از شما نباشه کمتر نیست، یا با بچه های دانشگاه y که سوادشون آلبالو گیلاس می چینه،
مشکل اینه که همیشه نمی شه بری سراغ کارای انفرادی و فقط به خودت متکی باشی، خیلی وقتا به دوستایی نیاز داری که همراه و کمکت باشن و البته هم نظرت، وقتی تو میری یه دانشگاه سطح پایین که اکثر آدماش فقط اومدن برای مدرک گرفتن، خب اونا به تحقیق و مسابقه و کار گروهی اهمیتی نمیدن، به نظرم این روحیه ی تحقیق و تفحصی، اهل مسابقه و کار و تلاش و کوشش و ... فقط تو این دانشگاه ها پیدا می شه،(و احتمالا غلطه ولی من فقط بچه های این دانشگاه ها رو دیدم که فعالن)
مثلا تو هر زمینه و رشته ای مسابقه ی تحقیقی، پژوهشی یا عملی و ... باشه، پای اقلا یک گروه امیرکبیری همیشه درمیان است(مسابقات بتن سازی، سازه های ماکارونی، نجات تخم مرغ، مسابقات هوافضا، همه ی رشته های ایران اوپن، انواع المپیادا و مسابقات علمی و ...)، و این که روحیه ای که بچه های امیرکبیری و علم و صنعتی و ... دارن،این فعال بودن، زنده بودن و جریان داشتن، تو بچه های هر دانشگاهی و کلا تو هر دانشگاهی دیده و پیدا نمی شه. خب این روحیه ربطی به دانشگاه نداره؟ پس چرا ما همچین دانشجو هایی تو دانشگاه های دیگه نمی بینیم(می بینیم ولی نسبت به دانشگاه های خوب کمتر)؟
خودم چند نفر می شناسم که یکی شون علم و صنعت بود، ۴ تاشون هم امیرکبیر و هم درس می خوندن، هم کار می کردن و به موقعش کارای تحقیقاتی می کردن و مسابقه می رفتن تا درسایی که تئوری خونده بودن، تو واقعیت ببینن و بفهمن که چه قدر فاصله هست بین تئوری و واقعیت،
از طرفی دوربرمون پره از دانشجوهای رشته های مختلف توی دانشگاه های متفاوت ولی چندتاشون مثل کسایین که گفتم، غیر از این که تو "خودت" مهمی، اینم مهمه که دانشگاهت چه امکاناتی داره و چه چیزهایی در اختیارت قرار میده و چی کارا برات میکنه.[یا مهم نیست چون تو ایران برات کاری نمی کنن؟]
[گرچه می گن این جور چیزا از بیرون قشنگه و اونا برای این که این جور کارا رو بکنن کلی دویدن و دانشگاهم هیچ کار به درد بخوری براشون نکرده، حتی
دانشگاه های دولتی خوب هم این طوریند؟]