انجمن‌های فارسی اوبونتو

لطفاً به انجمن‌ها وارد شده و یا جهت ورود ثبت‌نام نمائید

لطفاً جهت ورود نام کاربری و رمز عبورتان را وارد نمائید


توزیع گنو/لینوکس اوبونتو ۲۰ ساله شد 🎉

نویسنده موضوع: مشاعـــــــــــــــــره  (دفعات بازدید: 181893 بار)

0 کاربر و 1 مهمان درحال مشاهده موضوع.

آفلاین mrmrn

  • High Hero Member
  • *
  • ارسال: 1490
  • جنسیت : پسر
  • آقا مرتضی
پاسخ به: مشاعـــــــــــــــــره
« پاسخ #360 : 14 بهمن 1388، 10:42 ب‌ظ »
هان ای دل عبرت بین ازدیده عبر کن هان
ایوان مداین را آیینه عبرت دان
پدرم به رحمت خدا رفتن. شادی روحش صلوات.

آفلاین h4x0r

  • Sr. Member
  • *
  • ارسال: 265
  • جنسیت : پسر
    • h4x0r's homepage
پاسخ به: مشاعـــــــــــــــــره
« پاسخ #361 : 14 بهمن 1388، 10:51 ب‌ظ »
نام من رفته​ست روزی بر لب جانان به سهو     اهل دل را بوی جان می​آید از نامم هنوز
تا تیرماه ۱۳۸۹ نیستم

آفلاین دانیال بهزادی

  • ناظر انجمن
  • *
  • ارسال: 19722
  • جنسیت : پسر
  • Urahara Kiesuke
    • وبلاگ
پاسخ به: مشاعـــــــــــــــــره
« پاسخ #362 : 15 بهمن 1388، 12:38 ق‌ظ »
نام من رفته​ست روزی بر لب جانان به سهو     اهل دل را بوی جان می​آید از نامم هنوز
زان یار دلنوازم شکری ست با شکایت * گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت
اگه این ارسال بهت کمک کرد، دنبال دکمهٔ تشکر نگرد. به جاش تو هم به جامعهٔ آزادت کمک کن

آفلاین moshen212

  • Sr. Member
  • *
  • ارسال: 344
  • جنسیت : پسر
پاسخ به: مشاعـــــــــــــــــره
« پاسخ #363 : 15 بهمن 1388، 01:44 ق‌ظ »
سلام
به به واقعا از این همه اشعار دلنواز سر مست شدم

تا معطر کنم از لطف نسيم تو مشام           شمه اي از نفحات نفس يار بيار

آفلاین h4x0r

  • Sr. Member
  • *
  • ارسال: 265
  • جنسیت : پسر
    • h4x0r's homepage
پاسخ به: مشاعـــــــــــــــــره
« پاسخ #364 : 15 بهمن 1388، 02:20 ق‌ظ »
رند عالم سوز را با مصلحت بینی چه کار      کار ملک است آن که تدبیر و تامل بایدش
تا تیرماه ۱۳۸۹ نیستم

آفلاین abdozzahra

  • Sr. Member
  • *
  • ارسال: 346
  • جنسیت : پسر
  • شهید عماد مغنیه-استاد آموزش عملیات استشهادی
پاسخ به: مشاعـــــــــــــــــره
« پاسخ #365 : 15 بهمن 1388، 11:22 ق‌ظ »
شبی که بوی شراب از دهان تو گل کرد----------------------------هزار چشم آب حیات قل قل کرد

بگو بگو که به هنگام ذکر نیمه شبت------------------------------------کدام لعل لبی بوسه زد به لعل لبت

به گوش تشنه دریا چه سوره ای خواندی----------------------------که آب را به شکار کویر شروراندی
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

شمایی که دین را به نان میدهید--------------------------------------کجا در ره عشق جان میدهید

-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
آغاز علم آن است که بفهمی(تاکید میکنم بفهمی!) خدا مخلوق دیگه هم غیر از تو داره! با سلیقه های دیگه. و  آغاز ادب نیز آن است که به نظرات بقیه مخلوقات احترام بذاری

در این دو حالت علم و ادب با هم خوب است

شما مجاز به استفاده از آواتاری نیستید که نذاره شب بچه مردم بخوابه

آفلاین Zartosht

  • High Hero Member
  • *
  • ارسال: 1437
  • جنسیت : پسر
  • جاوید ایران باستان و اندیشه پاک زرتشت
پاسخ به: مشاعـــــــــــــــــره
« پاسخ #366 : 15 بهمن 1388، 02:44 ب‌ظ »
دین شده دکان مشتی حیله گر
پلکانی بهر هر بی پا و سر
دین شده خنجر که ریزد خون خلق
یک وسیله از برای کر و فر
دین شده تاجی برای پادشاه
یک وسیله تا ببینی کیست خر!
خداحافظی همیشگی من از انجمن اوبونتو ایران با امید پیروزی برای همه دوستان
-------
ما از تبار کوروش و فرزند جمشیدیم / پیروز بی برده ، بت نپرستیدیم

آفلاین h4x0r

  • Sr. Member
  • *
  • ارسال: 265
  • جنسیت : پسر
    • h4x0r's homepage
پاسخ به: مشاعـــــــــــــــــره
« پاسخ #367 : 15 بهمن 1388، 03:24 ب‌ظ »
رفتم به باغ صبحدمی تا چنم گلی       آمد به گوش ناگهم آواز بلبلی
تا تیرماه ۱۳۸۹ نیستم

آفلاین مهدی...

  • Hero Member
  • *
  • ارسال: 997
  • جنسیت : پسر
  • http://Mearaji.ir
    • وبلاگم
پاسخ به: مشاعـــــــــــــــــره
« پاسخ #368 : 15 بهمن 1388، 04:07 ب‌ظ »
ياران دگر امشب سوي ميخانه مياييد
يا بر سر راه من ديوانه ميياييد
بي بند تعلق زده ام جام پياپي
دنبال من ريخته پيمانه مياييد

آفلاین دانیال بهزادی

  • ناظر انجمن
  • *
  • ارسال: 19722
  • جنسیت : پسر
  • Urahara Kiesuke
    • وبلاگ
پاسخ به: مشاعـــــــــــــــــره
« پاسخ #369 : 15 بهمن 1388، 07:10 ب‌ظ »
ياران دگر امشب سوي ميخانه مياييد
يا بر سر راه من ديوانه ميياييد
بي بند تعلق زده ام جام پياپي
دنبال من ريخته پيمانه مياييد

دردم از یار است و درمان نیز هم * دل فدای او شد و جان نیز هم
اگه این ارسال بهت کمک کرد، دنبال دکمهٔ تشکر نگرد. به جاش تو هم به جامعهٔ آزادت کمک کن

آفلاین abdozzahra

  • Sr. Member
  • *
  • ارسال: 346
  • جنسیت : پسر
  • شهید عماد مغنیه-استاد آموزش عملیات استشهادی
پاسخ به: مشاعـــــــــــــــــره
« پاسخ #370 : 16 بهمن 1388، 12:05 ق‌ظ »
قابل توجه ایرانی نمای بی جنبه :از لفظی که خودت استفاده کردی برات به کار میبرم....حیف که به ما یاد دادن با ادب باشیم وگرنه میگفتم  که ...لیاقت خانواده کیه
----------------------------------------------------------------------

ما نمردیم خون دل بخورید.تخت باشد خیالتان آقا-----------------چشم بد دور عمرتان بسیار.کس نبیند ملالتان آقا

آغاز علم آن است که بفهمی(تاکید میکنم بفهمی!) خدا مخلوق دیگه هم غیر از تو داره! با سلیقه های دیگه. و  آغاز ادب نیز آن است که به نظرات بقیه مخلوقات احترام بذاری

در این دو حالت علم و ادب با هم خوب است

شما مجاز به استفاده از آواتاری نیستید که نذاره شب بچه مردم بخوابه

آفلاین h4x0r

  • Sr. Member
  • *
  • ارسال: 265
  • جنسیت : پسر
    • h4x0r's homepage
پاسخ به: مشاعـــــــــــــــــره
« پاسخ #371 : 16 بهمن 1388، 12:10 ق‌ظ »
از این مرض به حقیقت شفا نخواهم یافت     که از تو درد دل ای جان نمی​رسد به علاج
تا تیرماه ۱۳۸۹ نیستم

آفلاین moshen212

  • Sr. Member
  • *
  • ارسال: 344
  • جنسیت : پسر
پاسخ به: مشاعـــــــــــــــــره
« پاسخ #372 : 16 بهمن 1388، 12:14 ق‌ظ »
سلام
یه شعر از خودم

جام دگر اشک به کامم بریز          کام نیامد دل پژمرده, این خون بریز

آفلاین h4x0r

  • Sr. Member
  • *
  • ارسال: 265
  • جنسیت : پسر
    • h4x0r's homepage
پاسخ به: مشاعـــــــــــــــــره
« پاسخ #373 : 16 بهمن 1388، 12:16 ق‌ظ »
سلام
یه شعر از خودم

جام دگر اشک به کامم بریز          کام نیامد دل پژمرده, این خون بریز
احسنت

زمانه از ورق گل مثال روی تو بست     ولی ز شرم تو در غنچه کرد پنهانش
تا تیرماه ۱۳۸۹ نیستم

آفلاین moshen212

  • Sr. Member
  • *
  • ارسال: 344
  • جنسیت : پسر
پاسخ به: مشاعـــــــــــــــــره
« پاسخ #374 : 16 بهمن 1388، 12:27 ق‌ظ »
سلام

نقل‌قول
نقل‌قول
سلام
یه شعر از خودم

جام دگر اشک به کامم بریز          کام نیامد دل پژمرده, این خون بریز
احسنت

زمانه از ورق گل مثال روی تو بست     ولی ز شرم تو در غنچه کرد پنهانش

تشکر که روحیه دادید

شبی یاد دارم که چشمم نخفت / شنیدم که پروانه با شمع گفت

که من عاشقم گر بسوزم رواست / تو را گریه و سوز باری چراست؟

بگفت ای هوادار مسکین من / برفت انگبین یار شیرین من

چو شیرینی از من بدر می‌رود / چو فرهادم آتش به سر می‌رود

همی گفت و هر لحظه سیلاب درد / فرو می‌دویدش به رخسار زرد

که ای مدعی عشق کار تو نیست / که نه صبر داری نه یارای ایست

تو بگریزی از پیش یک شعله خام / من استاده‌ام تا بسوزم تمام

تو را آتش عشق اگر پر بسوخت / مرا بین که از پای تا سر بسوخت

همه شب در این گفت و گو بود شمع / به دیدار او وقت اصحاب، جمع

نرفته ز شب همچنان بهره‌ای / که ناگه بکشتش پری چهره‌ای

همی گفت و می‌رفت دودش به سر / همین بود پایان عشق، ای پسر

ره این است اگر خواهی آموختن / به کشتن فرج یابی از سوختن

مکن گریه بر گور مقتول دوست / قل الحمدلله که مقبول اوست

اگر عاشقی سر مشوی از مرض / چو سعدی فرو شوی دست از غرض

فدائی ندارد ز مقصود چنگ / وگر بر سرش تیر بارند و سنگ

به دریا مرو گفتمت زینهار / وگر می‌روی تن به طوفان سپار
« آخرین ویرایش: 16 بهمن 1388، 12:53 ق‌ظ توسط moshen212 »