برآیند مباحث خیلی خوبه و از همه دوستان تشکر می کنم. اول از همه از جناب فاراب که این تاپیک را شروع کردند و بنده به نوشته هایشان اسم درد دل می دم نه گله و شکایت و...
این خیلی خوبه که آدم نگران فرهنگ کشورش، مردمش، وطنش، دوستانش، و خودش باشه. فرهنگی چیزی خارج از ما نیست، فرهنگ خود ماییم. خود من که از صبح میرم بیرون معلوم نیست که تا شب چه کارهایی را انجام بدم که بافرهنگی محسوب بشه یا بی فرهنگی.
و یک صحبت کلی به همه دوستان علی الخصوص به جناب فاراب عزیز، این خوبه که همه دقدقه فرهنگ داریم ولی به این موضوع هم توجه داشته باشیم که با کوچک کردن خودمان و بزرگ کردن دیگران با فرهنگ نمی شویم. نمی خوام بگم که آی ما دارای فلان سال سابقه فرهنگی و فلان دانشمند و فیلسوف و ریاضی دان و حکیم و... هستیم نه، «از فضل پدر ما را چه حاصل» مهم الآن ماست، کاجا هستیم، چکار می کنیم، چکار می خواهیم بکینم.
بهتره که با احترام به خودمان، خودمان را نقد کنیم. حالا اگر یه نفر توی خیابان آب دهان بیندازد، چه دکتر باشد، چه یه آدم معمولی، اون فرد بی فرهنگه، دلیل نمی شود که همه ۷۵ یا ۸۰ میلیون ایرانی ها را بی فرهنگ خطاب کنیم. بله قبول دارم که تعداد زیادی هستند که در خیابان آب دهان ممکنه بیندازند.
جناب فاراب عزیز این طور که بنده متوجه شدم شما در ایران زندگی نمی کنید. امیدوارم که هرجا هستید سالم و پیروز باشید. ولی دوست من با بیرون نشستن و نگاه کردن و حرف زدن که فرهنگ این کشور تغییری نمی کند. شما اونجایی و می گی آی فلان و آی بهمان. برادر من اگر توی این کشور بودی و خودت باعث ترویج فرهنگ شدی، درسته.
چرا ما نباید یک ابوعلی سینای دیگه داشته باشیم! چرا نباید یک حافظ دیگه یا یک علامه طباطبایی دیگه داشته باشیم.
بنده خودم سعی می کنم در حد خودم این موضوع را رعایت کنم، چون وقتی بی فرهنگی کسی را می بینم می خوام اون طرف را ... کنم، می دونم که همه دوستان این طوری هستند، ولی حیف که با ... کردن اون فرد فرهنگ یک جامعه را نمی شود درست کرد.
با حرفتون موافقم. اما اگه حرفی زدم متاسفانه عین واقعیته و بسیار تلخه. درسته الان از ایرانی که عاشقش بودم دورم. اما شاید هیچ کس توی این انجمن مثل من اینحوری در بطن جامعه نبوده. همه جا آدم خوب و بد هست اما متاسفانه در جامعهی کنونی ما این نسبت ۱۰ به ۱ شده! همین الان که اینا رو مینویسم صحنههای انزجار انگیزی از جلوی چشمم داره میگذره که بوی گندش رو هنوز حس میکنم.
من خیلی تلاش کردم که اطرافم رو اصلاح کنم در طول مدت سربازی. اما حتی نتونستم یک نفر رو هم عوض کنم. دلسرد شدم. رفتم. اما هنوز قلبم اونجاست.
ماها خیلی حیف بودیم. سرشار از انرژی و استعداد که درست تربیت نشدیم. روزهایی که باید ارتباط با دنیا رو برای پیشرفت یاد میگرفتیم متاسفانه در حال تمرین ایدئولژیهای مسموم بودیم. این جمله براتون آشنا نیست؟
یه جوری فریاد بزنید که صداش تا اسراییل بره!
زمانی که باید ادبیات میخوندیم، درسمون نامه ای از یک کودک فلسطینی بود. که فقط تخم تنفر میکاشت.
درس تاریخ بهمون نگفت که دلیل شکست نهضت مشروطه دقیقا چی بود (میدونم که میدونید) و چرا مصدق خونه نشین شد. در عوض گمراهمون کردند.
درس دینی بهمون نگفت که چرا خسروپرویز اون نامه رو پاره کرد. (خودش و مردمش قبلا خدا پرست بودن)
توی دانشگاه استاد فیزیک وسط درس دادن درسو ول کرد و گفت آرایش بعضی از خانم ها مانع درس دادن منه!!! خب مردک نگاه نکن! جالب ابن که ایشون زیرآب رییس دانشگاه قبلی رو زدن با مدرک فوق لیسانس شدن رییس دانشگاه!!!!
توی یه اداره دولتی یه مدت کار میکردم. تنها فعالیت مثبتشون غیبت کردن و خودشیرینی پیش رییس بود.
توی یه شرکت خصوصی یه مدت کار میکردم. یه شرکت ISP بود. کارمند شرکت گار اومده بود برای کامپیوترش آیپی Dedicated میخواست با سرعت فضایی و نا محدود که بقول خودش بهتر دانلود کنه. اونم به خرج اداره. حوب یادمه که یه مودم خاص و گرون قیمت براش نصب کردم اما بجای اینکه وصلش کنه به سرور وصلش کرد به سیستم خودش.
همهی اینا نشون دهندهی چیه؟ میدونم که همه شما مثالهای بسیار بیشتری توی ذهنتون دارید. امروز که از خونه بیرون رفتید خودتون به چشم یه قاضی بیطرف نگاه کنید. بعد ببینید آیا درمان برای این بیفرهنگی وجود داره؟
لطفا بهتون برنحوره. ازتون خواهش میکنم فقط بدور از تعصب فکر کنید.
فرهنگ سینه به سینه منتقل میشه. که این در شرایط عصبی کنونی ایران امکانپذیر نیست. چون سینهها عشقی توش نمونده.
از کوزه همان برون تراود که در اوست.