قانونی که اجرا نشه چه کاربردی داره؟؟
صفر و صدی نگاه نکن. انسانها (!) بیشتر وقتها خواسته یا ناخواسته قانون را به کار میگیرند. همچنین قانونها به هم گره خوردهاند و نمیشه با پایبندنبودن به یک بند بگیم همهٔ اون باید پاک بشه! کار علمی میشه که بدونیم ایراد کار کجاست؛ اصلاح یا اقناع یا اخلال یا …؟!
معین یک استدلال آورد:
«همهٔ آدما دستکم یک جایی در دستهٔ کوچکتر جا میگیرند. اگر همیشه به خواست دستهٔ بزرگتر پیش بریم، همیشه یک جایی هست که خواست همه پایمال بشه.»
هر کسی که این استدلال را عقلی بپذیره و بخواد هر جور شده به اون پایبند باشه، از قانون پیروی میکنه؛ هرچند جاهایی زیان ببینه.
این استدلال جای بررسی داره ولی همینجورم کنار گفتههای دیگه کاربردیه؛ برای نمونه میشه گفت که همین «خواستهٔ اکثریت مهمه» که گفتی، چالشبرانگیزه:
میشه خواستهٔ بیشینهٔ مردم این باشه که: همیشه نباید به خواستهٔ بیشینه پایبند باشیم، قانون باید خواستهٔ کمینه را هم پاسخ بده. اینجا میای دور بزنی حواستا جمع کن
و …
و وقتی از عدالت سخن میگی، باید ببینی «نرسیدن به خواستهات» درست یعنی بیعدالتی؟! یا تعریف دیگهای داری؟